خانما من هشت ساله ازدواج کردم شوهرم کارمند قبلا میشد بگی خوبه ولی الان دیگه خودتون میدونید الحمدلله زندگیمون میگذره خونه پدرشوهرم میشینیم ماشین داریم یه خونه هم اوایل زندگی خریدیم تو یه منطقه معمولی برای خرید اون خونه پدرم برامون وام گرفت کمی هم خودمون وپدرشوهرم گذاشتیم خریدیم پدرم همیشه برنجمونو میخرید پارسال که گرون شد من نذاشتم بخره یا مادرم اوایل ترشی وسبزی اینا درست میکرد پولشو نمیدادم ولی الان تا جاییکه قبول کنه میدم اینم بگم همه این کمکارو خودشون میکردن ما احتیاجی نداشتیم زندگیمون میچرخید میگفتیم نکنید میگفتن بچمونید دوس داریم