2733
2734
عنوان

کمک نکردن به مادر شوهر 🙁

4889 بازدید | 96 پست

خانما سلام ، قبل هر چیزی بگم ، موقع جواب دادن به این تاپیک لطفا به خانواده ی همسرم توهین نکنید ..

ما عقدیم ، چهارشنبه شبا ، من همیشه خونه ی مادرشوهرم میرم ، شام میخورم ، میخوابم و صبح پنج شنبه میام خونمون ..

امشب من رفتم خونشون ،قبل شام مادر شوهرم گفت که قراره براش ۲۰ کیلو آلبالو بیارن ... خواهر شوهرم و دخترش هم بودن ، اونا قرار بود قبل شام برن خونشون ،گفتن اگه تا قبل ساعت ۱۰ و نیم آلبالو ها رو آوردن ، زنگ بزنید ما هم بیایم .  شام خوردیم و من از عصر سردرد شدیدی داشتم . رخت خوابمونو همسرم پهن کرد ، که زنگ در و‌ زدن !! آلبالو ها رسیدن! توی خانواده ی ما ،به عروس اندازه ی دختر محبت و احترام میشه ،ولی ازش توقع کمک نمیشه ، یعنی اگه عروس خودش دوست داشته باشه ،کمک میکنه ، و چون توقع نمیشه عروسا در حد متعارف کمک میکنن واقعا ... اما تو خانواده ی همسرم عقیده شون اینه که عروس در حد دختر باید توی کارای خونه کمک کنه! .. اینکه متوقع هستن ، منو ناراحت میکنه ، واقعا اگه توقع نداشته باشن ، من بیشتر کمک میکنم ولی چون میدونم انتظار دارن ، واقعا بدن میاد . خلاصه بعد از اینکه آلبالو ها رو آوردن داخل ،من به همسرم گفتم : ببین من اگه اینجا باشم و کمک نکنم ، خانواده ت ناراحت میشن ، از طرفی ما واقعا از عروس توقع کمک آنچنانی نداریم . من واقعا سرم درد میکنه ، به این بهانه من برم خونمون بهتره ، اینجوری شاید دیگه ازم توقع نکنن ، چون من این کار رو نمی پسندم . همسرم قبول کرد ، خانواده ش همخداحافظی سردی کردن باهام‌ ، بعد منو رسوند خونه ، تو راه بهم گفت روشت اشتباهه ، ما عروس و دختر برامون مثل همه ، همه کمک میکنن .. گفتم برای ما اینجور نیست و عروس توی محبت و احترام دیدن برامون در حد دختره ، نه کار کشیدن!

گفت اگه یه کار مردونه توی خونتون پیش بیاد و داداشت کمک کنه و من برم خونمون ،مامانت اینا ناراحت نمیشن ؟ گفتم نه ، چون وظیفه ت نیست .

گفت توی خونه ی ما اینجوری نیست ... راه درستی رو واسه کم توقع کردنشون انتخاب نکردی...


خانما واقعا به دور از توهین ، فکر کنید خواهرتونم ، به نظرتون کارم اشتباه بود؟ باید چیکار میکردم امشب؟ کلا چیکار کنم اینقدر توقع نکنن؟

سری قبل سبزی گرفته بودن ،میگفتن چرا فلانی نیومد کمک؟ منو میگفتن .. حالا من روحم خبر نداشت.البته اگر هم خبر داشتم نمی رفتم .



بچه ها باورتون نمیشه!  برای بچم از «داستان من» با اسم و عکس خودش کتاب سفارش دادم، امروز رسید خیلی جذذذابه، شما هم برید ببینید، خوندن همه کتابها با اسم بچه خودتون مجانیه، کودکتون قهرمان داستان میشه، اینجا میتونید مجانی بخونید و سفارش بدید.

2728
اره عزیزم بنظرم به کوچولو باید کمک میکردی و می گفتی حالت خوب نیست ازشون عذر خواهی میکردی وقتی ازت تو ...

من کلا با توقع داشتنشون مشکل دارم . چه دلیلی داره از عروس اینقدر متوقع باشن؟ اگه کمک میکردم ، دفعه های بعد هم باید کمک میکردم

اگه رفتارای دیگشون خوبه و مشکلی ندارید باهم توهم ب چشم خونواده خودت بهشون نگا کن هرکاری فک میکنی درسته تواین موقعیت باخانوادت بکنی بااونام همین رفتار رو داشته باش

با وجود اینکه سر درد داشتی نیم ساعت کمکشون میکردی و بعد میرفتی یا اصلا خودشون میدیدن حالت خوب نیس نمیزاشتن ریاد کمک کنی 

همسرت درست گفته 

ولی اون مورد سبزی چون تو خونشون نبودی اون زمان نباید توقع کمک داشته باشت 

☆خانه ام ابریست..،اما در خیال روزهای روشنم☆
2738

ب نظر من اشتباس..زمانی این بد میشه ک از دخترشون توقع کارنداشته باشن وبخوان عروس کارکنه...من شوهرم خونه مامانم کاری ازش بیاد ونکته واقعا ناراحت میشم..خودمم خونه مامانش درحد ب جا وتواناییم کارمیکنم..چون خانواده اییم دوسشون ندارم ولی میدونم تو ی خونه ک هستیم همه باهم باید کارارو انجام بدیم

میشه واسه مامان شدنم صلوات بفرستین؟؟😍😍ممنونم
چون اخلاقیه که دارن هی میخوان بعدا سرش تیکه بندازن فکر کردن که از کار در رفتی

واقعا هم از کار در رفتم . من بیشتر از اینکه از سردردم بخوام‌کار نکنم ، دلم میخواست یه بار برای همیشه بفهمن که اینقدر توقع نکنن ازم

کارت اشتباه بود 

من طبقه پایین مادرشوهرمم متوقع هست ولی درک میکنه

سالی ی بار شاید دوبار برم کمکش 

راهت اشتباهه با سیاست برو حلو حداقل میشستی ی کم کمک میکردی بعد اه و ناله میکردی میرفتی میخابی 

2706
ارسال نظر شما

کاربر گرامی جهت ارسال پست شما ملزم به رعایت قوانین و مقررات نی‌نی‌سایت می‌باشید

جدیدترین تاپیک های 2 روز گذشته

لابیاپلاستی

__monica__ | 36 ثانیه پیش
2687
داغ ترین های تاپیک های امروز