خانما سلام ، قبل هر چیزی بگم ، موقع جواب دادن به این تاپیک لطفا به خانواده ی همسرم توهین نکنید ..
ما عقدیم ، چهارشنبه شبا ، من همیشه خونه ی مادرشوهرم میرم ، شام میخورم ، میخوابم و صبح پنج شنبه میام خونمون ..
امشب من رفتم خونشون ،قبل شام مادر شوهرم گفت که قراره براش ۲۰ کیلو آلبالو بیارن ... خواهر شوهرم و دخترش هم بودن ، اونا قرار بود قبل شام برن خونشون ،گفتن اگه تا قبل ساعت ۱۰ و نیم آلبالو ها رو آوردن ، زنگ بزنید ما هم بیایم . شام خوردیم و من از عصر سردرد شدیدی داشتم . رخت خوابمونو همسرم پهن کرد ، که زنگ در و زدن !! آلبالو ها رسیدن! توی خانواده ی ما ،به عروس اندازه ی دختر محبت و احترام میشه ،ولی ازش توقع کمک نمیشه ، یعنی اگه عروس خودش دوست داشته باشه ،کمک میکنه ، و چون توقع نمیشه عروسا در حد متعارف کمک میکنن واقعا ... اما تو خانواده ی همسرم عقیده شون اینه که عروس در حد دختر باید توی کارای خونه کمک کنه! .. اینکه متوقع هستن ، منو ناراحت میکنه ، واقعا اگه توقع نداشته باشن ، من بیشتر کمک میکنم ولی چون میدونم انتظار دارن ، واقعا بدن میاد . خلاصه بعد از اینکه آلبالو ها رو آوردن داخل ،من به همسرم گفتم : ببین من اگه اینجا باشم و کمک نکنم ، خانواده ت ناراحت میشن ، از طرفی ما واقعا از عروس توقع کمک آنچنانی نداریم . من واقعا سرم درد میکنه ، به این بهانه من برم خونمون بهتره ، اینجوری شاید دیگه ازم توقع نکنن ، چون من این کار رو نمی پسندم . همسرم قبول کرد ، خانواده ش همخداحافظی سردی کردن باهام ، بعد منو رسوند خونه ، تو راه بهم گفت روشت اشتباهه ، ما عروس و دختر برامون مثل همه ، همه کمک میکنن .. گفتم برای ما اینجور نیست و عروس توی محبت و احترام دیدن برامون در حد دختره ، نه کار کشیدن!
گفت اگه یه کار مردونه توی خونتون پیش بیاد و داداشت کمک کنه و من برم خونمون ،مامانت اینا ناراحت نمیشن ؟ گفتم نه ، چون وظیفه ت نیست .
گفت توی خونه ی ما اینجوری نیست ... راه درستی رو واسه کم توقع کردنشون انتخاب نکردی...
خانما واقعا به دور از توهین ، فکر کنید خواهرتونم ، به نظرتون کارم اشتباه بود؟ باید چیکار میکردم امشب؟ کلا چیکار کنم اینقدر توقع نکنن؟
سری قبل سبزی گرفته بودن ،میگفتن چرا فلانی نیومد کمک؟ منو میگفتن .. حالا من روحم خبر نداشت.البته اگر هم خبر داشتم نمی رفتم .