امشب 12 شبی هست که دیگه تو شکمم نیستی😔یه حس کلافگی عجیبی دارم..برای اولین بار تو این چند روز به اصرار بقیه از خونه زدم بیرون ولی تمام مدت دلم میخواست برگردم خونه..احساس میکنم وقتی تنها تو خونه هستم بهتر میتونم باهات باشم..عزیزم دلم فقط تورو میخواد...این روزها هیچ چیز برام ارزش نداره حاضرم همه چیزمو بدم ولی تو هنوز تو شکمم باشی😭احساس یه بازنده رو دارم... احساس مادری که قرار نیست هیچ وقت بچشو ببینه😢قرار نیست هیچ وقت صداشو بشنوه..کاش همش یه کابوس بود کاش یهو از خواب میپریدم...
خیلی تنهام کوچولوی نازم😭😭