من با همسرم خیلی مشکل داشتمو دارم یعنی وقتی با هم خوبیم خیلی خوبیم وقتی هم با هم بدیم خیلی بدیم
یادمه یبار جمعه بود مغازش بود زنگ زد گفت بیا بریم روستاشون گفتم بریم گفت پس من تا وسیله میگیرم تو هم اماده شو میام دنبالت گفتم باش
وقتی اومد دنبالم تو ماشین بهم گفت حقیقتش میخام یچی بگم منو تو همش دعوا میکنیم و مشکل داریم پس بهتره جدا شیم منم فقط هاج و واج نگاش میکردم بعد گفت من خودم رفتم اقدام کردم واسه طلاق نامه گرفتم از دادگاه بعد دست کرد تو جیب کاپشنش گفت تو فقط امضا کنی همه چی تمومه منم فقط بغض کرده بودمو نگاش میکردم منتظر بودم نامه رو در بیاره از تو جیبش یهو دیدم خدایه من یه گوشی ایفون از جیبش در اورد گفت بیا اینم هدیه ای واسه تو
وااای من اون لحظه مگه ذوق کرده بودم 😍😍
واقعا رویایی سوپرایز شدم 😁