2733
2739
عنوان

بیایین یکبار برای همیشه بحث کار توی خونه ی مادرشوهر رو تموم کنیم...

| مشاهده متن کامل بحث + 898 بازدید | 102 پست
دقیقا  من باید سفره رو کامل جمع کنم جاریام میپرن تو اشپزخونه پای ظرفشویی یکی میشوره یکی اب میک ...

سخته من بدم میاد 

 میشه برای شادی روح پدر و مادرم یک صلوات بفرستید مظلوم از این دنیا پر کشیدن  
اره دقیقا..من خواهرم و عروسمون هستن..وقتایی که دخترم اذیت میکنه و قبلا که کوچیک‌بود اونا انجام‌میداد ...

ماعروس نداریم فعلا ولی یه خواهردارم ازم۱۲سال کوچیکه همه کاربااونه

جوکر:من یه همسر داشتم زیبا بود...کسیکه بهم میگفت من خیلی نگرانتم؛همیشه بهم میگفت بایدبیشتر بخندم...قماربازی میکرد ویه عالمه هم بدهی بالااورده بود...طلبکارها صورتش رو خط خطی کردن،ماپولی برای جراحیش نداشتیم نمیتونست تحمل کنه...من میخواستم دوباره لبخندش رو ببینم،فقط میخواستم بدونه زخمهاش اهمیتی برام نداره پس یه تیغ گذاشتم توی دهنمو اینکارو کردم...میدونی بعدش چیشد؟اون نتونست منو اینجوری ببینه!ترکم کرد...قضیه برام بامزه شد..."حالا همیشه میخندم"

ببین منم به همین مشکل خورده بودم.😢خانمای اینجا بهم دکترساینا رو معرفی کردن و منم از یکی از دکتراش ویزیت آنلاین گرفتم از خونه. و خیلی راضی بودم و مسالمم حل شد😍 بیا اینم لینکش ایشالا که مشکل توهم حل بشه😘

منظورم زمان مجردی بود!!! زمان مجردی گاهی خونه مامانتون ظرف میشستین؟؟؟😲



باورت میشه من لباسامم مامانم میشست حتی حتی پیش میومد غذا هم دهنم میذاشت

تیکر یک سالگی گل پسرمه  لطفا ی صلوات برام بفرستین
دقیقا  من باید سفره رو کامل جمع کنم جاریام میپرن تو اشپزخونه پای ظرفشویی یکی میشوره یکی اب میک ...

جاری منو اگر بهت بگم‌چی بود


میری دور جاریات میگردی


بعد غذا بدو میرفت اتاق به بهانه بچه و آخر شب میومد بیرون..یه بار در اتاق باز شد  شوهرم دید اون اصلا با بچه نیست


تو گوشیشه یه دعوا درست کرد..خیلی حس بدی داشتم که باید کار میکردم و اون هیچی..چند باری هم خیلی راحت میشست کنار شوهرش و من‌ظرف میشستم..خداروشکر نزدیک ۱ ساله با ما کات هستن..ولی اگر‌روزی هم بیان واسه غذا خونه پدر شوهرم من نمیرم مگر بعد از شام..هیچ کسم‌بهش تذکر نمیده



گاهی در یک مکان تاریک هستی و فکر می کنی مَدفون شده ای اما در واقع تو را کاشته اند 🌱 “کریستین کین”
2728
نگو خواهر مهمونن دیگه حالا یکی رفته چهارتایی برگشتن😂😂

خواهرشوهر من الان سه هفتس شب میره صبح میاد با دوتا بچه ی بی تربیت و شلوغ هرروزم انقد بچه ها شلوغی میکنن میگه غلط کردم اومدم دیگه چن روز نمیام بچه ها اینجا بی تربیت میشن ولی فرداش بازم میاد😠

❤زیباست!صبری ک پایانش تو باشی❤
ماعروس نداریم فعلا ولی یه خواهردارم ازم۱۲سال کوچیکه همه کاربااونه

ای جان

گاهی در یک مکان تاریک هستی و فکر می کنی مَدفون شده ای اما در واقع تو را کاشته اند 🌱 “کریستین کین”
چقد جمع های اینطوری رو دوس دارم😁😁😁 خداروشکر ک یکی آه و ناله نکرد🤣

آره بابا عالیه، دور همیم خوش میگذره ، مادرشوهرم اینا روستا هستن الان که هوا عالیه خونشونم بالای روستاس بالکن بزرگی داره از اونجا کل ده زیر پاته ،خیلی خوبه 😉😉

ولی خب ما کمتر میریم نسبت به بقیه 😊😊

لطفا امضامو بخون ♥️🙏. 🌹برای سلامتی آقا امام زمان عج صلوات🌹                                     دخترم رو  بعد 7 سال و نیم باردار شدم نازایی بدون علت داشتم. اگه سوالی داشتین تونستم کمک کنم خوشحال میشم،دختر کوچولوم، 25دی ماه 98خونمونو روشن کرد.اول حلالم کنین شاید یه روزی یه جایی ناخواسته یه حرفی زدم یا یه کاری کردم ناراحت شدین اگه ممکنه برای شادی روح همه اموات. مخصوصا. دایی عزیزم و بابا بزرگ و مامانبزرگ وعمه جانم یه صلوات هدیه کنین به امام حسین 🌺🌹 اگه. ممکنه واس سلامتی و آرومی بچه هام و خونوادم یه دونه. دیگه صلوات مهمونم کنید🌸💐شرمندتونم بخدا ولی از ته دلتون برای اخرت به خیری هممون یه آمین بگو لطفا 😓🙏. دختر دومم 19 مهر 1402 زمینی شد، خدایا شکرت                        
2738
این شبیه جاری خواهرمه من برم جاریام رو ماچ کنم 😂😂😂😂😂😂

خیلی دختر بی فرهنگی بود خیلی.خدا به راه راست هدایتش کنه واقعا

گاهی در یک مکان تاریک هستی و فکر می کنی مَدفون شده ای اما در واقع تو را کاشته اند 🌱 “کریستین کین”
خواهرشوهر من الان سه هفتس شب میره صبح میاد با دوتا بچه ی بی تربیت و شلوغ هرروزم انقد بچه ها شلوغی می ...

شنیدی میگن توعصبانیت تصمیم نگیرید اونم عصبی میشه یه چیزی میگه اروم که شد نظرش عوض میشه😂😂😂

بامادرشوهرت تویه ساختمونی؟

جوکر:من یه همسر داشتم زیبا بود...کسیکه بهم میگفت من خیلی نگرانتم؛همیشه بهم میگفت بایدبیشتر بخندم...قماربازی میکرد ویه عالمه هم بدهی بالااورده بود...طلبکارها صورتش رو خط خطی کردن،ماپولی برای جراحیش نداشتیم نمیتونست تحمل کنه...من میخواستم دوباره لبخندش رو ببینم،فقط میخواستم بدونه زخمهاش اهمیتی برام نداره پس یه تیغ گذاشتم توی دهنمو اینکارو کردم...میدونی بعدش چیشد؟اون نتونست منو اینجوری ببینه!ترکم کرد...قضیه برام بامزه شد..."حالا همیشه میخندم"
خودمم تعجب میکنم چراباید دختربشینه ومادر جلوشون دولا بشه من شهرغریبم برم خونه پدریم اصلانمیتونم بشین ...

مثلا میخوان با عروس رقابت کنن نمیدونن مادر خودشون اذیت میشه😕😕

 ترجیح میدم سینگل باشم و به ازدواج فکر کنم  تا اینکه ازدواج کنم و به مجردیم فک کنم  اینو خودم گفتم  دکتر شریعتی امروز کارداشت نیومد  (امضامو خوندین برای حال دلم صلوات میفرستین نفسا قربون دلای پاکتون)  
منظورم زمان مجردی بود!!! زمان مجردی گاهی خونه مامانتون ظرف میشستین؟؟؟😲


خواهر شوهرای منم این طوری بودن زمان مجردی الان هم که ازدواج کردن مامانشون هر چند وقت یه بار میره خونه هاشونو تمیز میکنه خواهر شوهرم زاییده بود تا یه سال نذاشت بره میگفت سختت میشه🙄🙄 البته بچه هاش دوقلو بودن

 میشه برای شادی روح پدر و مادرم یک صلوات بفرستید مظلوم از این دنیا پر کشیدن  
جاری منو اگر بهت بگم‌چی بود میری دور جاریات میگردی بعد غذا بدو میرفت اتاق به بهانه بچه و آخر ...

یه خواهرشوهر من وجاریم این مدلین موقع کار وکمک یهو یاد بچشون میفتن😂😂کارکه تموم شد میان میگن عه کارارو کردید مرسی😐😐

جوکر:من یه همسر داشتم زیبا بود...کسیکه بهم میگفت من خیلی نگرانتم؛همیشه بهم میگفت بایدبیشتر بخندم...قماربازی میکرد ویه عالمه هم بدهی بالااورده بود...طلبکارها صورتش رو خط خطی کردن،ماپولی برای جراحیش نداشتیم نمیتونست تحمل کنه...من میخواستم دوباره لبخندش رو ببینم،فقط میخواستم بدونه زخمهاش اهمیتی برام نداره پس یه تیغ گذاشتم توی دهنمو اینکارو کردم...میدونی بعدش چیشد؟اون نتونست منو اینجوری ببینه!ترکم کرد...قضیه برام بامزه شد..."حالا همیشه میخندم"
2706
ارسال نظر شما

کاربر گرامی جهت ارسال پست شما ملزم به رعایت قوانین و مقررات نی‌نی‌سایت می‌باشید

2687
پربازدیدترین تاپیک های امروز