باور کن با تمام وجودم حرفهایی ک ب خواهر خنگم زدم و گوش نکرد ب شما گفتم دقیقا دو ماه بعد عروسیش گفت پشیمونم بوفه خریدم من کلیییییی ذوق کردم مامانم هم گفت کوفت پنج تومن خرج بوفه و لوازمش شد الان دوو ماه شده پشیمونی شب داشتیم غذا میخوردیم مامانم ب شوخی بهش گفت برا تو کوفتم نمیذارم من و خواهر بزرگه و دومادها فقط میخندیدیم خودش هم هی میخندید بعد میگفت باباااا نیگا مامان کن داره اذیتم میکنه بابام هم بشقاب خودش رو داد گفت بیا عشقم شما بخور بعد ب مامانم گفت مهم این ک بچه هام ذوق کردن با خریداشون پنج تومن فدای سر خودت یعنی یکی ب میخ میزد یکی ب نعل دور از جون مامانم و آبجیم البته
یادش افتادم گفتم بگم بخندیم😅🙈