حوصله نداشتم بخونم
دلم خنک شد افرین به مامانت
مادرشوهرم موقع جهیزیه ام یه دست رخت خواب دادن چون کاری نکرده بودن تا اون موقع منم اصلا دوست نداشتم قبول کنم بیارن توی خونه ام .مادرشوهرم هی اصرار از من انکار...بعدش مادرشوهرم با خنده گفت اصلا میدونی چیه من و بابا میخوایم بیایم از این به بعد خونه اتون بمونیم شبا .منم در جواب گفتم اتفاقا من به مامانم گفتم رختخواب میخوام چی کار کسی شب خونه ما که نمی مونه همه میرن خونه هاشون ...
ارسال نظر شما
تاپیک های به روز شده
1 دقیقه پیش
1 دقیقه پیش
1 دقیقه پیش
پربازدیدترین تاپیک های امروز
داغ ترین های تاپیک های امروز
