2737
2739

سلام دوستاي گلم بالاخره منم وقت كردم خاطرات زايمانمو بنويسيم و اينجا بزارم.هميشه قبل زايمانم كه خاطرات اينجا رو ميخوندم دلم ميخواست منم خيلي زود خاطراتمو بزارم و واسه خودم خيال پردازي ميكردم😬اول اينكه من از روزي كه بيبي چك مثبت شد خودم تصميم گرفتم كه حتما طبيعي زايمان كنم و از همون اول هم با دكترم شرط كردم كه من طبيعي ميخوام💪

دارم به هدفم میرسم با کالری شماری و سالم خوری و ورزش تونستم👍تو هم میتونی🙋🏻‍♀️وزن ابتدا ۱۱۰🤦🏻‍♀️وزن اکنون ۷۴🤷🏻‍♀️وزن هدف 67💃🏻قد ۱۷۶💪                             سایز ابتدا(۵۲)XXXXXXL🙄⌛️  سایز اکنون(۴2)XL💃🏻😍

١

كلا دوران بارداري خيلي راحتي داشتم و از اول تا اخر هيچ درد و مشكلي خنداشتم و هميشه سعي ميكردم زياد پياده روي داشته باشم و از هفته٣٧هم كه شروع كردم به ورزش هاي مخصوص زايمان و پله نوردي و هميشه تصور ميكردم كه زايمانم قراره خيلي راحت باشه😬

هفته٣٧رفتم واسه معاينه و دكترم گفت لگنت واسه طبيعي عاليه و كلي بهم روحيه داد(تنها ترسم اين بود كه سونو گفته بود بچه خيلي درشته و تا موقع زايمانم درشت تر ميشه و نميتوني طبيعي بياري يا اگه بياري اخرش گير ميكنه واسه همينم دو دلم كرده بود ولي من دلو زدم به دريا گفتم من ميتونم)

دارم به هدفم میرسم با کالری شماری و سالم خوری و ورزش تونستم👍تو هم میتونی🙋🏻‍♀️وزن ابتدا ۱۱۰🤦🏻‍♀️وزن اکنون ۷۴🤷🏻‍♀️وزن هدف 67💃🏻قد ۱۷۶💪                             سایز ابتدا(۵۲)XXXXXXL🙄⌛️  سایز اکنون(۴2)XL💃🏻😍

٢

من هر روز كلي ورزش ميكردم طوري كه از پا ميوفتادم ولي دريغ از يه درد كوچولو .همش منتظر بودم دردام كم كم شروع شه اخه ميگن ماه اخر ماه درده ولي هيچي .هميشه تصورم اين بود دردام تو خونه ميگيره و من دردامو تو خونه ميكشم بعد ميرم بيمارستان تا اذيت نشم ولي زهي خيال باطل...بالاخره٣٩هفته و ٣روز بود كه واسه چكاپ با مادرم رفتيم مطب دكتر (يه حسي ميگفت امروز وقتشه واسه همين رفتم دوش گرفتم و موهامو اتو كشيدم و آرايش كردم و يه جورايي خودمو اماده كردم)و دكتر گفت بشين معاينه ات كنم و همينكه معاينه كرد گفت توكه٣سانتي و دهانه رحمت كاملا نرم شده خودشم دهانه رحممو تحريك كرد و گفت تا بري بيمارستان ٤سانت شدي.بهم گفت از همين جا مستقيم برو بيمارستان و عجله كن ساعت٤اينابود و گفت تا شب زايمان ميكني!

ولي من خيلي خونسرد به مامانم گفتم اول بريم خونه من وسايلمو بردارم دمنوش هامو درست كنم بعد بريم تازه تو خونه و بيمارستان بجاي اسانسور از پله بالا  ميرفتم😬

دارم به هدفم میرسم با کالری شماری و سالم خوری و ورزش تونستم👍تو هم میتونی🙋🏻‍♀️وزن ابتدا ۱۱۰🤦🏻‍♀️وزن اکنون ۷۴🤷🏻‍♀️وزن هدف 67💃🏻قد ۱۷۶💪                             سایز ابتدا(۵۲)XXXXXXL🙄⌛️  سایز اکنون(۴2)XL💃🏻😍

ببین منم به همین مشکل خورده بودم.😢خانمای اینجا بهم دکترساینا رو معرفی کردن و منم از یکی از دکتراش ویزیت آنلاین گرفتم از خونه. و خیلی راضی بودم و مسالمم حل شد😍 بیا اینم لینکش ایشالا که مشکل توهم حل بشه😘

کسب درامد اینترنتی چجوری هس؟

  خدایا میدونم این ماه بهترین خبر عمرمو میشنوم. یه قانون جذبی هستم.1401/9/1 بی بی چکم مثبت شد خدایا شکرت که نور امید به قلبم آوردی. ۱۴٠۱/۹/۱۹ قلب خوشگلتو دیدم تو سونو 1401/10/26 با مامان بابام و بابایی رفتیم سونو انتی چقد خوب بود تنها نبودم و خانوادم بخاطر من و نی نی موندن پیشمون که باهام بیان سونو امروز1401/12/3 جنسیت نی نی مو فهمیدم، یه دخملی ناز. خدایا شکرت 😍۱۴٠۲/۴/۱۹امروز دختر نازم به دنیا اومد ساعت۷:٠۵صبح😍
2728

٣

رفتيم خونه و من كارامو كردم و همسرم هم كه خوابيده بود رو بيدار كردم و با مامان و خواهر و همسرم چهارتايي رفتيم بيمارستان و يه كم بعد مادر شوهرم هم اومد پيشمون.

ساعت ٦ اينا بود كه رسيديم بيمارستان و كارا رو كردن و نوار قلب گرفتن بعدش لباسامو دادن عوض كردم و رفتيم به اتاقي كه بهمون داده بودن و در حال بگو بخند انگار نه انگار كه قراره زايمان كنم و اصلا هيچ دردي نداشتم فقط بعضي وقتا درداي پريودي اونم خيلي خفيفش!خلاصه ساعت هفت و نيم شد كه ماماي بيمارستان(كه خيلي خوش برخورد و مهربون و خوب بود)اومد كه دكترت گفته كيسه ابتو بزنيم و بهت آمپول فشار بزنيم تا دردات شروع شه.بعد اينكه از منو همسرم امضا گرفتن كيسه ابمو پاره كردن كه يه آب گرم از بين پاهام خارج شد و بعدش دراز كشيدم روتخت و بهم نوار قلب زدن كه صداي ني ني ميومد و ديگه ساعت٨آمپول فشار رو زدن😢

دارم به هدفم میرسم با کالری شماری و سالم خوری و ورزش تونستم👍تو هم میتونی🙋🏻‍♀️وزن ابتدا ۱۱۰🤦🏻‍♀️وزن اکنون ۷۴🤷🏻‍♀️وزن هدف 67💃🏻قد ۱۷۶💪                             سایز ابتدا(۵۲)XXXXXXL🙄⌛️  سایز اکنون(۴2)XL💃🏻😍

٤

اولاش تا دو ساعت دردا قابل تحمل بود يجورايي درد پريودي شديد بود كه ميگرفت و ول ميكرد ماما اومد و بهم ورزش ها و تكنيك تنفس رو ياد داد.بعضي وقتا مجبور بودم تو تخت دراز بكشم بخاطر نوار قلب كه موقع دراز كشيدن بيشتر احساس درد ميكردم  و دلم ميخواست پاشم چون اينطور به نظرم دردا قابل تحمل تر بود.ماما هم از اون توپ بزرگا اورد كه روش ورزش هاي اونم انجام بدم.خلاصه تا ساعت١٠شب با ورزش ها دردامو سر ميكردم كه ديگه از ساعت١٠ديگه كم كم درداي اصلي شروع شد.اينم بگم بين دردا تقريبا هريه ساعت يه بار معاينه ميشدم كه هربار يه سانت باز شده بودم و اولاش خيلي به كندي پيش ميرفت ولي اخرش ديگه يهو از پنج سانت رسيدم به هشت سانت.

ديگه ساعت١١اوج دردام بود كه مني كه صدام درنمياد داشتم داد و بيداد ميكردم هي پا ميشستم رو توپ بالا پايين ميكردم و همسرم هم كمرمو ماساژ ميداد ولي به محض تموم شدن دردا همون رو توپ خوابم ميگرفت طوري كه همسرم نگهم ميداشت كه يهو نيوفتم يا به حرف ماما رفتم تو دستشويي اتاق و اونجا يه ميله بود كه از اون نگه ميداشتم و بشين و پا شو ميكردم و مامانم هم به كمر آب داغ ميگرفت كه اون لحظه واقعا خيلي آرامش بخش بود.

موقع دردا هي به مامان و همسرم ميگفتم بگين دكتر بي حسي بياد من ايپدورال ميخوام و به محض تموم شدنش كه نهايت ٣٠ ثانيه بود بد جور خوابم ميگرفت و هي تكرار ميكردم ميخوام برم خونه بخوابم.موقع دردا سه بار گلاب به روتون بالا اوردم كه ماما گفت نشانه پيشرفت روند زايمانه!از اونهمه شربت و دمنوش هايي كه درست كرده بودم كه موقع دردا بخورم هيچي نميتونستم بخورم حتي يه جرعه آب چون حالت تهوع بهم دست ميداد

دارم به هدفم میرسم با کالری شماری و سالم خوری و ورزش تونستم👍تو هم میتونی🙋🏻‍♀️وزن ابتدا ۱۱۰🤦🏻‍♀️وزن اکنون ۷۴🤷🏻‍♀️وزن هدف 67💃🏻قد ۱۷۶💪                             سایز ابتدا(۵۲)XXXXXXL🙄⌛️  سایز اکنون(۴2)XL💃🏻😍
2738

٥

وقتي ٨سانت بودم ماما گفت راه برو كه سر بچه بياد پايين منم با كمك مامانم و همسرم راه ميرفتم و موقع درد مينشستم مثل حالت دستشويي(ماما گفته بود)كه يه لحظه احساس دفع كردم و گفتم من دستشويي دارم و ماما گفت نه فكر ميكني اون سر بچه هست كه فشار مياره منم گفتم نه واقعا دست شويي دارم و رفتم روم به ديوار كارمو كردم(هميشه فوبياي اينو داشتم كه موقع زايمان دفع داشته باشم ولي خدا رو شكر قبلش حل شد😬)خلاصه ماما اومد كه اخرين معاينه رو كنه و گفت ١٠سانت فولي فقط يه لبه مونده و بهم گفت سر بچه رو ميبينم كه منم تو اون حال گفتم دوغ ميگي و خنديدو گفت درسته گيسام سفيد نيست ولي دروغ نميگم و بهم ياد داد تو اتاق زايمان چطور بايد زور بدم و نفس بكشم و ازم خواست زور بزنم و خودشم رفت به دكترم زنگ بزنه كه بياد.ديگه موقع دردا بهم فشار ميومد طوري كه ميخواستم زور بزنم.ساعت٢شب بود كه منو با ويلچر بردن اتاق زايمان و كمكم كردن برم رو تخت زايمان.دكترم اومد و همسر و مادرم بيرون اتاق منتظر وايسادن.

دارم به هدفم میرسم با کالری شماری و سالم خوری و ورزش تونستم👍تو هم میتونی🙋🏻‍♀️وزن ابتدا ۱۱۰🤦🏻‍♀️وزن اکنون ۷۴🤷🏻‍♀️وزن هدف 67💃🏻قد ۱۷۶💪                             سایز ابتدا(۵۲)XXXXXXL🙄⌛️  سایز اکنون(۴2)XL💃🏻😍

٦

رو تخت زايمان بودم و حس اينكه اين دردا تموم ميشه و قراره خيلي زود پسرمو ببينم هيجان زده ام ميكرد.هر بار كه بهم زور ميومد با تمام قوا زور ميدادم و دكترم هم تشويقم ميكرد و ماما هم رو شكمم افتاده بود و از بالاي شكمم فشار ميداد.همينطور چندبار زور زدم كه دكتر گفت داره مياد ها خودشم مو داره سرش كچل نيست😂ولي اينبارم نشد كه دكتر گفت با بندناف اومد نخواستم به بچه فشار بياد با زور بعدي ميگيرمش كه ديگه بهم زور نيومد يه پنج دقيقه همه همينطور نشسته بوديم و بهم نگاه ميكرديم😬كه دكتر گفت دُز آمپول فشار رو بيشتر كنين كه ايندفعه با يه زور فراووووون بچه ليز خورد و ١٥ ارديبهشت ساعت٢:٣٠ شب به دنيا اومد...

وااااااي چه حس عجيب و نابي بود لحظه ي به دنيا اومدنش كه قابل توصيف نيست اون لحظه اي كه پسرم از وجودم خارج شد و فقط اونايي كه تجربه كردن ميدونن(درسته قبلش يه چند ساعت درد كشيدم ولي به نظرم مي ارزيد به تجربه اون حس زيبا كه حاضرم بارها و بارها بازم تجربه اش كنم❤️) يه لحظه انگار هيچ دردي اصلا وجود نداشت و همه دردا تو يه ثانيه تموم شد. ماما بچه رو همون طور كثيف و با بند نافش گذاشت رو سينه ام كه من گفتم واااااي خيلي زشته نميتونم نگاش كنم😑كه تو اون لحظه مادر و همسرم با صداي گريه بچه اومدن تو و همسرم با ديدن بچه گريه كرد و ازم تشكر كرد.

ماما بچه رو تميز كرد و دوباره گذاشت رو سينه ام گفت بيا مامانش تميز و خوشگلش كردم😍😍😍

دارم به هدفم میرسم با کالری شماری و سالم خوری و ورزش تونستم👍تو هم میتونی🙋🏻‍♀️وزن ابتدا ۱۱۰🤦🏻‍♀️وزن اکنون ۷۴🤷🏻‍♀️وزن هدف 67💃🏻قد ۱۷۶💪                             سایز ابتدا(۵۲)XXXXXXL🙄⌛️  سایز اکنون(۴2)XL💃🏻😍

٧

پسرم رو گذاشتن تو دستگاه كه گرم بمونه و تو اون حينم هم دكتر بخيه منو زد و ماما هم محكم شكمم رو فشار ميداد كه لخته هاي خون خارج شه بعدش يه كيسه يخ گذاشتن بين پاهام كه يه سرما و لرز شديدي در من به وجود اومد كه دكتر گفت طبيعيه و همسرم ليوان ليوان چاي نبات برام مياورد كه يكم گرمم شد .بعد حدود يك ساعت بردنم اتاق خودم و همراه همسرم بعد يك شب پر كار استراحت كرديم❤️❤️❤️

اينم خاطره ي زايمان من 😍😍😍

دارم به هدفم میرسم با کالری شماری و سالم خوری و ورزش تونستم👍تو هم میتونی🙋🏻‍♀️وزن ابتدا ۱۱۰🤦🏻‍♀️وزن اکنون ۷۴🤷🏻‍♀️وزن هدف 67💃🏻قد ۱۷۶💪                             سایز ابتدا(۵۲)XXXXXXL🙄⌛️  سایز اکنون(۴2)XL💃🏻😍
2706
ارسال نظر شما

کاربر گرامی جهت ارسال پست شما ملزم به رعایت قوانین و مقررات نی‌نی‌سایت می‌باشید

2687