دقیقاااااا همون غوله
یاد پارسال ميفتم کمرم تیر میکشه
از سرما داشتم سگ میشدم بعدم نیم ساعت از در دانشگاه فاصله بود تا سالن،یه چندتا بیشعورم قبلش دنبال جواب سوال بودن و کل ذهن ادمارو بهم ریختن، بعدم کناریمو میدیدم امید میگرفتم
جلويمو میدیدم وحشت میکردم
بغلیم کلااااااا 20،30 تا زد،یخوره هم خوابید بعدم قشنگگگگ خوراکیشو خورد
جلوییم برگش سیاااااااااه سیاااه بود
اون صدا و ساعتم که رو مخ بود افتضااااح