کلاس هشتم بودم که وقتی مانتو وشلوارمو خریدم،شلوارم چون خیلی بهم گشاد بود،دادم مامانم که یخورده واسم جذبش کنه.یه معاون خیلی بی شعور داشتیم که تو صف منو آورد بیرون البته اونروز جوگیر شده بود شدید اونایی که شلواراشونو تنگ کرده بودنو میاورد بیرون از صف وجلو همه شلوارارو پاره میکرد😐😲😲😲منو که آورد بیرون از صف،رفت که بقیه بچه هارو بکشه بیرون که ازموقعیت استفاده کردم والفرار...🏃🏃هیچوقت یادم نمیره که چقدر اونروز استرس داشتم وقلبم از دهنم میخواست بزنه بیرون😭😭😭