از ازدواجم پشیمونم یکساله ازدواج کردیم .البته این مشکلی ک نوشتم اینجا فقط یکی از اختلافاتمونه.منو شوهرم از دوتا شهر دور.از اول قرار بود من برم شهر اونا .از همون روز اول انقد جاریم اذیت و متلک اندازی کرد و دیدم خواهرشوهرام پدرمادرشون خودشوهرم ریلکس واکنش نشون نمیدن.بعد پدرشوهرم هی میگفت شهرشما خوبه واس زندگی .ک اخر با شوهرم اومدیم اینجا .قبل ماه رمضون اومدیم خونه مامانم تا مستاجرخواهرم ک قرار بود تخلیه کنه بره ما بریم بجای اون .انقد اذیت کرد تا بره .اجاره هم نمیداد.واس شکایتم باید اندازه پول رهن ب صندوق دادگاه بریزیم اخر با بدبختی رفت عید فطر بود جاری بزرگم گفت ما داریم میایم .خونهه کار داشت هنوز نقاشی پمپ آب اینجورکارا.تا رفتن خواهرشوهرم زنگید با بابامامانش دارن میان دیشب رفتن همون دیشب گفت خواهردیگش با خانوادش ۶نفرن با خانواده جاریش دارن میان من اصلا جاریشم ندیدم یبار.دیشب شوهرم گفت اونا خونه میگیرن ولی واس نهارشام باید دعوتشون کنم.تمام خرجها تواین مدت با مامانم بود شوهرم هی میگه حقوق بهم ندادن چون کارمو تازه شروع کردم .دیشب حتی شامشونم گفتن بذار با خودمون ببریم .بازم گفتم مهم نیس دیشب خواهرشوهرم گفت راستی دخترعموهام ازتو خوششون اومده میگفتن چ دختر خوبیه😒گفتم کدوما (از بس زیادن )گفت اونا ک تو مسجد دیدیشون ینی فقط ی مراسم ماه محرم بود من اونا رو دیدما.الان اینا مث زنجیر بهم وصلن هربار یکی باخودشون میارن .امروز باخودم گفتم اصلا بیخیال شهرم بشم برم ی شهر دیگ .میخام از شوهرم جداشم انگار گوشت قربونی پیداکردن خودشم یبار علنی گفت فکر کردی واس چی تورو گرفتیم ک هروقت میایم مشهد راحت باشیم😳 خودشم صبح پاشده رفته سرکار دیدم چندقاشق ماست ریخته سینک.گیر کرده آب رد نمیشه.ماستاشم تمیز سالم بود .از بدذاتیشه.
اخه اینا چیزی نیست ادم بخاطرش جداشه😶 ازدواج نکردی ک زودی جا بزنی تازه ازدواج کردین دوتا ادم متفاوتین زمان میبره خب.مگه اول همه زنو شوهرا مث همن ن والا کم کم اخلاق هم میاد دستشون مث هم میشن . منو شوهرم کلی اختلاف عقیده داشتیم ولی بعد ۸ سال تو خیلی چیزا اشتراک داریم مث هم فک میکنیم
ببین منم به همین مشکل خورده بودم.😢خانمای اینجا بهم دکترساینا رو معرفی کردن و منم از یکی از دکتراش ویزیت آنلاین گرفتم از خونه. و خیلی راضی بودم و مسالمم حل شد😍 بیا اینم لینکشایشالا که مشکل توهم حل بشه😘
سالی یبارم بیان چون تعدادشون زیاده کشش ندارم الان از عید فطر ی هفته راحت بودم فقط.مشکل اینه هربار یه خانواده جدید باخودشون بیارن ک ینی چی .یعالمه دخترعمو دارن جاریم ۵تا خواهرداره پارسال اومد چون خودش از اول اذیتم کرده بود با خواهرش.دوتایی سرزده اومدن محل ندادم.قهریم الان .خواهرشوهرم بزور میخاد راه اونو باز کنه ک بیان اوناهم.ولی ب شوهرم گفتم این خواهرت رفت من عمرا ن خودم شهرت میام ن دخترعمو پسردایی راه میدم .اون اصلا واسش مهم نیس من چی میگم با خواهرش هماهنگ میکنه میفرسته مهمونا رو .بمنم میگ نمیتونم بگم نیان.
منو شوهرم هردو ازدواج دوممونه شوهر سابقم فامیلمون بود من تا حالا فکر میکردم اونا بدن .مامانش ازم همش کار میکشید ولی بخدا یبار فامیلاشون اینجوری تلپ نشدن خونمون.شوهرم پول نداشت مهمون دعوت نمیکرد .یبار عید دعوت کرد خودش همچی خرید حتی واس ابکش برنج میومد کمک.خودش رفت بستنی و نسکافه خرید.تازه هم خانواده خودش بودن هم خانواده من. یبار توجمع متلک ننداختن ولی چون معتاد بود و عصبی دستبزن داشت جداشدم .ولی اینا انگار کلاهبردارن.ذره ای خجالتم نمیکشن.
منو شوهرم هردو ازدواج دوممونه شوهر سابقم فامیلمون بود من تا حالا فکر میکردم اونا بدن .مامانش ازم همش ...
اینا بیشتر شبیه غارتگرا هستن . انگار عمدا میان خونه طرف رو غارت کنن . والا تو این دوره و زمونه اونایی که حقوق مرتب میگیرن هم تو خرج خانواده خودشون موندن چه برسه به اینکه این همه مهمان بیاد و این همه مدت هم بمونن . حالافکر میکنی اگر بری شهرشون بهتر میشه ؟
اینا بیشتر شبیه غارتگرا هستن . انگار عمدا میان خونه طرف رو غارت کنن . والا تو این دوره و زمونه اونای ...
شهراونا ک فایده نداره .عید خونه پدرشوهرم ۴روز بودم این خواهرشوهر مجرده ک دس ب سیاه سفید نمیزنه همه کارهارو منو مامانش میکردیم بعد جاریم اومد موقع شام رفت اونور رو مبل نشست خواهرشوهرمم یاد گرفت رفت کنارش .همه ظرفها و پهن جمع کردن سفره با من بود .اونا مهمون بودن .شوهرمم اصلا واسش مهم نیس .فقط پول دراوردن واسش مهمه.ولی همش میگ ندارم هیچی نمیده.باید جلو مامانم بگم میخام برم ی شهر ثالث و یمدت برم .با کل خانواده شوهرمم قطع رابطه میکنم خودم نمیرم ببینم روشون میشه بیان؟اینجارو ب بهانه حرم و امام رضا میان.ولی شهردیگ باشم دیگ بهانه ندارن.اینجوری اگرم بیان مامانم نیس ک بخاد هی ابروداری کنه.من شوهرم اوردم شهرم تا شاید ندارم گفتنشو ول کنه بچه داربشیم.ولی بدتر شد.شهرشون بودم یبار دخترعموش با خنده بهم گفت میایم شهرت هتل فلان اسم شوهرمو گفت .الان بگن هتل مامان فلانی درستتره انگار😫😖😖😖