داستان دوشیفت کار کردن من و یه شیفت شوهرم رو فکر کنم دیگه همه میدونن. و در ضمن از روز خواستگاری اول مادرش گفت پسرم خیلی خوبه و فقط تنبله و من واقعا فکر نمیکردم اینجوری باشه که واقعا توی هییییییییچ کاری در منزل کمکم نمیکنه.
دوستانی که همراهیم میکردن میدونن که من از خانوادم دورم و بخاطر همسرم ساکن شهر دیگه ای شدم و کل کارتای حقوقمم دست شوهرمه و کامل خرج قسط و اینا میشه.
نپرسید چرا همسرت یه شیفته خودت دوشیفت چون همون یه شیفتش از من بیشتر درآمد داره ولی کفاف قسطهامون رو نمیده.
درد من اینه که هرچی با مهربونی و ناز و نوازش ازش خواستم توی کارهای خونه کمک کنه موفق نشدم. قرار شد ماهی یکبار کارگر بگیره نگرفت.
پریشب دوباره حرف زدیم و مصرانه روی موضع تنبلانه خودش پافشاری کرد و منم هورمونام بهم ریخته بود و حسابی از خجالتش درومدم. از نفرین و فحش نبود که نگم و واقعا خسته شدم از دستش.
ولی خودم دلم نمیخواد رابطمون انقدر خراب بشه که شوهری که هر روز رابطه میخواست و من ازش فراری بودم الان که بهش بی محلی میکنم اونم راحت احساس خودشو سرکوب میکنه
ببینید دوستان شوهرم اگه من چیزی بخوام دریغ نمیکنه بارها شده خودش چیزی لازم داشته نخریده و برای من و دخترم چیزهای غیر ضروریمون رو گرفته و اینها حتی مال قبل از شاغل شدنمه. میخوام بگم دست و دلباز و خانواده دوسته و مسئله حقوقم برای من اونقدر آزار دهنده نیست که مسئله ی تنبلیش!!!
البته چندین بار خواستم از طریق مالی وادارش کنم کمک کنه که هرگز موفق نبودم
تو رو خدا بیایین بگین چطور راضیش کنم کمکم کنه .