طولانیه ولی لطفا بخونین. تازه داشتیم خوب میشدیم که اینطوری شد... برام مهمه...
شوهرم دیشب اومد خونه شام خوردیم کلی حرف زدیم خندیدیم خوب بودیم باهم. با شوخی خنده گفت میرم کارت فلانیو بدم بهش.حدس زدم میخواد شاید بره قهوه خونه. قبلا از این کارا کرده یه ساعته اومده. موقع رفتن بوسم کرد مثل همیشه. 12 رفت 5 صبح اومد خونه!!! وقتی اومد بیدار بودم 3 بارم بهش زنگ زده بودم رد کرده بود. تا اومداومد تو اتاق من یهو با لحن سرد و خشک و ناجورگفتم هر گورستونی بودی همونجا میموندی. از اتاق رفت بیرون گفت گورستون؟ باشه باشه گورستون دیگه. هیچی نگفتم اومد تو اتاق دست کرد تو گوشم کرم بریزه قلقلک بده که خندم بگیره ولی دستشو پس زدم. از اتاق باز رفت بیرون گفتم کجا بودی چقد ادم بی فکری هستی متاسفم برات رفیق بازی فقط بلدی ادم نیستی که. معلوم نیست تا این موقع کدوم قبرستونی بودی و خجالتم خوب چیزیه ولگردیو بس کن.هیچی جواب نداد!جللو تلویزیون خوابش برد. صبح حرف نزدیم باهم موقع رفتن لباسشو از من میخواست جواب نمیدادم گفت ریدم تو این زندگی! ظهر اومد خونه باز باهاش حرف نزدم گفت ناهار میدی گشنمه ناهارشو دادمو رفتم پا درسم. بعد گیر داده بود بیا هسته انبه رو ببین توشو شکوندمش نگا چه باحاله. منو کشوند اونور.منم گفتم کجا بودی گفت قبرستون!گفتم صبح چی بود گفتی گفت اخه لباسمو پیدا نمیکردم!! گفتم وقتی اینطوری میگی منم نسبت به زندگیمون سرد میشم دیگه نگو دیگه باز باهاش حرف نزدم.از اون موقع همش اخم داره و حالا اون انگار بامن قهر کرده!!! شما بگید تقصیر کار کیه. من از این به بعد چه رفتاری داشته باشم.
