با خواهرشوهری ک مجرد سن بالاست و تو خانوادشون ریاست طلبی داره چکارکنم ؟یکساله ازدواج کردم و از فردای عقد جاری کوچکم شروع ب متلک و توهین کرده.بعد متوجه شدم بخاطر دوستی و همکاری شغلی نتورک ک با خواهرشوهرم داره اون هواشو داره اخه تو حضور خواهرشوهرم چنبارم تو جمع بقیه هم بودن متلک انداخته خواهرشوهرمم فقط خیره نگاهم کرده.ب شوهرم گفتم اونم گفت هیچی نگو.اینا مال دوهفته بعد عقده.حتی یبار جاریم گفت با لحن بدی تو اینجا غریبی باید مواظب باشی.خواهرشوهرمم بود.شش ماه شهر پدرشوهرم نرفتم خسته بودم از توهینا.عید رفتیم فقط سه روز باز شروع کردن.جدیدا جاری دیگمم گفته ک فلانی همون خواهرشوهره همه کاره است تو خونشون.دیشبم زنگ زد گفت داریم با پدرمادرم فرداشب میایم شوهرم گفت ده روز دیگ بیا گفت نه مجبور شدم اسباب کشیمو بندازم عقب .بیان برن بعد جابجا بشم.شوهرمم تحت نفوذشه.حتی حرف طلاق هم زدیم .چون شوهرم گفته بعد چهارپنج سال پول جمع کرد باید برگردیم شهر اونا.من از دستشون فرار کردم اینجا بازم ولم نمیکنن چجوری برم شهرشون.شهر خودمم خواهرشوهرم هرچند وقت زنگ میزنه مهمون واسم میفرسته.چون اونجا ک بودیم چنبار اوایل گولم زد ک بریم خونه خالم عموم سرزدن .اندازه چایی خوردن منو برده اشنا کرده حالا زنگ میزنه فلانی اومده اونجا .پسردایی شوهرم دخترعموی شوهرم من خونه دایی رفته ن پسرش ک.خونه دخترعمویه رفتیم دیدم هفت هشتا خواهر داره و چنتاشون دختر بزرگ دارن.خونه یکی رفتم حالا همشون میخان بیان.حتی دوبار دخترعموش تو جمع باخنده گفت بیایم هتل فلان اسم شوهرمو گفت.من چجوری جلوشونو بگیرم .شوهرمم ن پول داره ن خونه ن ماشین .فقط ادعا داره .بخاطر مدرک ارشدش.خواهرشوهرمم ارشده خ قیافه میگیرن .خودم لیسانس داره بیسواد نیستم .ولی انگار دنبال طعمه بودن ن زندگی کردن .چکارکنم
حقیقتش طولانی بود نخوندم
ولی مادر شوهرم حق نداره مادرشوهر بازی دربیاره چه برسه خواهر شوهر
حریمت رو حفظ کن حق دخالت نده
هر کیم دخالت کرد مودبانه دهان کوفتانش کن
متنو نخوندم ولی حتی خود مادرشوهرم حق نداااره مادرشوهربازی دربیاره🤣چه برسه به خواهرشوهر
خواهرشوهر چیکاره ست اصلا🙁
عزیزن یکبار برای همیشه برین بهش😊😁 😑از این بهتر نمیتونستم بگم معذرت
یا این وری یا اون.وری
خواهرشوهرتو شوهر بده حاج خانم بازی در نیاره
اجازه نده دخالت كنند تو هين كردن توهين كن همون موقع ساكت نشين جربزه داشته باش تا سوارت نشن
من ک نفهمیدم موضوع رو فقط فهمیدم خانواده شوهررت خیلی پرروئن
انشالله خدا بهت صبر ایوب بده
مال منم اینطوریه😓
مهموناشونم مستقيم به خواهرشوهرت بگو ديگه بار اخرش باشه مهمون بفرسته موندم كار نتورك چه كوفتيه اخه فقط مزاحم بقيه ميشن كه به زور محصولاتشونو بفروشن
والا من بودم خودم به شخصه حالشو میگرفتم فوقش میخاد با شوهرم دعوام شه بعدش که خب به درک الانم دعوا دارید حداقل اونجوری طرف میفهمه همه کاره نیست و پاشو از گلیمش درازتر کنه خودت جلوش وایمیسی
به یه پیر خری بگو بیاد بگیرتش راحت شی 😆😅😆
یکبار براهمیشه بد شو.
همون مهمونا جلوشون آش بزار.
زن داداش من بعد ۱۰ سال رفتیم خونشون.
خودم ۲۰ سالمه یعنی ده ساله بودم رفتم.
کلا من باخونه داداشام حال نمیکنم نمیرم.
برگشت به داداشم گفت برو آش بیار😕
منم گفتم ن ممنون ما برا شام نیومدیم.
۱۰ سال نرفتم ۲۰۰ سال دیگه هم نمیرم.
اگه یروز ازدواجم کردم توهیچ مراسمی دعوتشون نمیکنم.حتی عروسیم.
اومدن خونمونم جلوشون نون و گوجه میزارم😕
ارسال نظر شما
