2733
2739
عنوان

میشه کمکم کنید؟

284 بازدید | 38 پست

سلام دوستان خوبید؟ من ۹ماهه که عروسی کردم و قبلش ۲سال عقد بودم، طبقه بالای خونه مادرشوهرم زندگی میکنم، مادرشوهرم اخلاقش تنده و تیکه های بدی میندازه حتی پیش غریبه ها، خیلی دوست داره سرازکارمن دربیاره و یه دفعه به خاطر اینکه هرسری میرم بیرون یا میام بهش اطلاع نمیدم باهام قهر کرد میگه هرجا میخوای بری اول بیا اینجا بعدبرو! شوهرم اخلاقش خوبه ولی شوهرمم تنده و هیچ وقت توی بحثا قبول نمیکنه که ممکنه مقصرباشه، پریشب من خیلی سرم درد میکرد به شوهرم گفتم من حالم خوب نیس خیلی سرم درد میکنه هیچی نگفت بعدش گفت ظهر به مامانم گفتم شب بیاد بالا حالا از اول هفته تقریبا ناهار و شام باهم بودیم دیگه اون یه شبو میتونست دعوتش نکنه ،دوباره گفتم من حالم خیلی بده از سردرد حالت تهوع دارم گفتم لابد خودش میفهمه که نباید بهش بگه بیاد بالا، رفت بیرون یه سری خرید کرد و اومد گفت غذارو اماده کن مامانم گفتم بیاد بالا! دوباره گفتم من دارم میمیرم گفت خب خودم سفره رو آماده میکنم و خودش همه چیزو آماده کرد و مامانشم اومد من تو اتاق دراز کشیده بودم مادرشوهرم که اومد پاشدم اومدم بیرون گفتم من حالت تهوع دارم نمیتونم غذا بخورم شما بخورین عصبانی شد و گفت یعنی چی نمیخورم و من برا کی سفره انداختم!!! نشستم سرسفره دوسه تا قاشق خوردم بگذریم که این وسط همش مادرش میگفت غذا از کی مونده حالا گرم کردین؟! چرا غذا مونده میخورین؟!!! هیچی نگفتم و نیم ساعت بعدش شوهرم پاشد گفت من میرم فوتبال!... گذشت و مادرشوهرمم رفت و منم دوتا قرص خوردم خوابیدم، شوهرم نصف شب اومد و صبح زودم رفت سرکار، دیروز برا ناهار که اومد من باهاش سرد برخورد کردم و پرسید چته؟ گفتم هنوز سرم درد میکنه امروز اصلا نتونستم پاشم هیچی نگفت و رفت تو آشپزخونه گفت چرا اینجا کثیفه چرا تمیز نکردی چرا فلان و فلان، گفتم حالم خوب نبود توقع داشتم یه شب فوتبال نری یا حداقل از صبح یه زنگ بزنی حالمو بپرسی دوباره عصبانی شد و گفت تو همش غر میزنی !! بچه ها اینکه من کاملا با خونسردی و مستقیم گفتم علت ناراحتیم چیه اسمش غر زدنه؟ بعدش دوباره دوستش زنگ زد و پاشد رفت بیرون من دیگه نتونستم و کلی گریه کردم و سردردم بدتر شد، شب که اومد بدون‌اینکه بپرسه خوب شدی یا نه رفت شروع کرد تمیزکردن آشپزخونه و جارو کشیدن و میگفت حال نمیکنه پاشه اینجاهارو جمع و جور کنه!! بعدشم یه بشقاب آلبالو برداشت نشست جلو تلویزیون راحت خورد،بعدشم رفت تو گوشی بدون اینکه به من توجه کنه  این بار چندم بود که اینطوری رفتار میکرد درصورتی که زیاد با مامانشه زیاد با دوستاشه و من هیچوقت جلوشو نگرفتم وهیچی نگفتم ولی این دفعه گفتم‌من حالم بد بود حداقل به من میرسید، منم دیگه عصبانی شدم و حلقمو دراوردم گفتم وقتی برات مهم نیستم توهم دیگه برام‌مهم نیستی میخوام ببینم کی ضرر میکنه و رفتم تو اتاق،بعدش اومد گفت من فکرمیکردم تو دروغ میگی سرت درد میکنه، تو مشکل داری تو کمبود محبت داری همش به خاطر اینه که همش داری کتاب میخونی این کتابا مغزتو شستشو داده و باید بری پیش روانپزشک تو روانی هستی !! دیگه هیچی نگفتم و امروزم باهاش سرد بودم و الان اومد گفت من میرم مراسم گفتم لزومی نداره بهم بگی کجا میری چون دیگه اصلا برام مهم نیس پرسید بهتری گفتم نه گفت بریم دکتر گفتم نه کسی که دروغ میگه رو نمیبرن دکتر، دیگه چیزی نگفت و رفت، بچه هاشوهرم همیشه همینطوره یعنی بهم بی توجهی میکنه اگه چیزی بگم عصبانی میشه هیچ وقت نشده بحثی پیش بیاد و باهام مهربون حرف بزنه یا سعی کنه از دلم دربیاره، همه میگن من خیلی زیبام اما شوهرم همیشه مسخرم‌میکنه هیچ وقت ازم تعریف نمیکنه حتی بعضی وقتا جلو غریبه ها هم میگه این حال نمیکنه پاشه خونه رو تمیز کنه! درصورتی که من پرستارم و با اینکه سرکار میرم و شیفتامم زیاده ولی همیشه خونم تمیزه حتی مادرشوهرم همیشه میگه خونت برق میزنه...این سرد برخورد کردنو ادامه بدم؟؟؟ 

به نظر من طبیعی همشون همین طوریند فقط میخاند صداشونو بندازند تو گلوشون قلدر بازی در بیارن من مردی ندیدن انقدر منطقی قشنگ بشینه صحبت کنه همشون یه جور هاری دارند که از حرف زدن فراریند

ببین منم به همین مشکل خورده بودم.😢خانمای اینجا بهم دکترساینا رو معرفی کردن و منم از یکی از دکتراش ویزیت آنلاین گرفتم از خونه. و خیلی راضی بودم و مسالمم حل شد😍 بیا اینم لینکش ایشالا که مشکل توهم حل بشه😘

به نظر من طبیعی همشون همین طوریند فقط میخاند صداشونو بندازند تو گلوشون قلدر بازی در بیارن من مردی ند ...

اخه من خیلی دختر آرومیم اصلا دیگه نمیتونم تحمل کنم 

2728

  اشتباه اول:شما شاغلی و دلیل نداره خونت همیشه تمیز باشه..وقتی همیشه تمیزه یعنی برای استراحتت و سلامتیت ارزش قایل نیستی و کوزت بودن رو دوس داری

اشتباه دوم:تمیز کاریای خونه رو جلو شوهرت انجام بده نه وفتی که ایشون فوتبال هستن ..وقتی فوتباله بخواب تا میاد بیفت به دستمال کشیدن که بدونه اسون نیس

اشتباه سوم :وقتی اون هر شب مادرشو دعوت میکنه شما هم بکن و وقتی یکی میگه غذا موندس بگو من عادت ندارم غذا رو بریزم دور و از اسراف خوشم نمیاد 

اشتباه چهارم:تحت هیچ دعوایی حلقه از دست خارج نشه و وقتی کسی برای مریضیت جویای حالت ننیشه تو هم دفعه دیگه جوبای حالش نشو و ی غذایی درست میکردی ک دوست نداره و وقتی میپرسید این چیه میگفت من فکر میکردم کمبود محبت داری میگی دوس ندارم که نازتو بکشم و تو روانی هستی برای اینکه هر شب میری فوتبال تا بقیه تاییدت کنن😁

همونطور با بقیه رفتار کنید که دلتون میخواد با خودتون رفتار شه، هممون تو یه متر قبر میخوابیم

شوهرت خیلی کارش زشته که به دیگران حرف زندگیتون میگه...درمورد مادرشوهرت هم که اینا تا عمردارن بچه کوچک مادراشون هستن یعنی ما زنا داشته باشیم بمیریم جلو خانواده اونا باید سر تعظیم فرود بیاریم...اما اینکه گفتین به سردیتون ادامه بدین یا نه من شخصیت شوهرتون رو نمیشناسم اما اگر من باشم ادامه میدم تا حساب کار بیاددستش اما وظایف خانه داریت رو انجام بده که اتودستش ندی

2738
 اشتباه اول:شما شاغلی و دلیل نداره خونت همیشه تمیز باشه..وقتی همیشه تمیزه یعنی برای استراحتت ...

اشتباه من اینه که من خیلی بی زبونم و هیچ وقت جواب تیکه های مادرشو نمیدم 


 اشتباه اول:شما شاغلی و دلیل نداره خونت همیشه تمیز باشه..وقتی همیشه تمیزه یعنی برای استراحتت ...

اگه خونه تمیز نباشه شروع میکنه به غر زدن، باورتون میشه حتی میره بالای ساعت و کوچکترین درزای خونه رو انگشت میکشه ببینه گرد داره یانه؟ حس میکنم دیگه دوستش ندارم اصلا منو درک نمیکنه

اشتباه من اینه که من خیلی بی زبونم و هیچ وقت جواب تیکه های مادرشو نمیدم 

اشتباه تو اینه زیادی پروش کردی ...به اشتباهات فکر کن و برای خودت ارزش قایل باش

همونطور با بقیه رفتار کنید که دلتون میخواد با خودتون رفتار شه، هممون تو یه متر قبر میخوابیم
اگه خونه تمیز نباشه شروع میکنه به غر زدن، باورتون میشه حتی میره بالای ساعت و کوچکترین درزای خونه رو ...

شوهر من وسواس بود غر میزد اما من محل ندادم قهر کرد محل ندادم گفتم میخواستی زن خونه دار بگیری شاغل گرفتی پولش خوبه ایناش بده..کم کم لال شد

همونطور با بقیه رفتار کنید که دلتون میخواد با خودتون رفتار شه، هممون تو یه متر قبر میخوابیم
اشتباه تو اینه زیادی پروش کردی ...به اشتباهات فکر کن و برای خودت ارزش قایل باش

هیچ وقت تاحالا بعد بحث اون پیش قدم نشده همیشه من پیش قدم شدم برا آشتی، اونروز میگفت اگه مشکل از تو نبود که همش نمیومدی معذرت خواهی! گفتم نگاه اصلا نفهمیده من از خودم گذشتم که پیش قدم شدم، اینبار نمیدونم تاکی به این سردی ادامه بدم و ایا اصلا میاد برا اشتی یا نه

2706
ارسال نظر شما

کاربر گرامی جهت ارسال پست شما ملزم به رعایت قوانین و مقررات نی‌نی‌سایت می‌باشید

2687