وای من دوهفته پیش اینا بود توباغچه بودیم. مادرشوهرم با شوهرم شوخی میکردن یهو شوخی شوخی دعواشون شد.من و پدرشوهرم هم نزدیک هم نشسته بودیم .من لبه تخت و پدرشوهرم کنارتر تکیه دادع بود به دیوار.یهو مادرشوهرم به شوهرم گف.آی برپدرت لعنت.....اینو نگف من چایی میخوردم همچین چایی از دهان و دماغم زد بیرون که نگوووو. آب شدم ازخجالت.
پدرشوهرمم نگووووو اونقدر بیچاره آقاس که صداشم درنیومد فقط خندید.. تا بیاییم چن بار گفتم ببخشید😊😊