2733
2734
عنوان

وقتی ناراحتید چی آرومتون میکنه؟؟؟

| مشاهده متن کامل بحث + 1055 بازدید | 91 پست

ببین منم به همین مشکل خورده بودم.😢خانمای اینجا بهم دکترساینا رو معرفی کردن و منم از یکی از دکتراش ویزیت آنلاین گرفتم از خونه. و خیلی راضی بودم و مسالمم حل شد😍 بیا اینم لینکش ایشالا که مشکل توهم حل بشه😘

عزیزم خیلی متاسف شدم،واقعا سخته اما تورو خدا ب خاطر اون فرشته ای که تودلته غصه نخور😔 خدابرای هممون ...

 

خیلی تنهام هیچکی پشتم نیست نه بابام نه مامانم نه شوهرم هیچکسو ندارم..

همین امام رضا رو دارم که میرم باهاش درددل میکنم یکی هم این سایت.بعضی وقتا بعضی کاربرا خیلی دلداریو امید میدن که باعث میشه حتی برای چند لحظه فک کنم تنها نیستم و دردامو از یاد ببرم..

خیلی ممنون

2728
 خیلی تنهام هیچکی پشتم نیست نه بابام نه مامانم نه شوهرم هیچکسو ندارم.. همین امام رضا رو دارم ...

عزیزم تو تنهانیستی،اول ازهمه خداروداری وبعدهمون امام رضاکه ارومت میکنه،منم باردارم خودمومیذارم جات میبینم واقعاسخته،برای ارامشت دعامیکنم اماخواهش میکنم زیادغم‌وغصه نخور بخاطر بچت،بخدا گناه داره ازالان ناراحتی تورواحساس کنه

عزیزم تو تنهانیستی،اول ازهمه خداروداری وبعدهمون امام رضاکه ارومت میکنه،منم باردارم خودمومیذارم جات م ...

مرسی ممنون که واسم دعا میکنی...

سعی میکنم اما گریه الان دیگه شده یه چیز واجب برام...

با اینکه دیگه چشمام تار میبینه و اذیت میشم ولی گریه نکنم دق میکنم.. ولی بازم سعی میکنم که این ناراحتیا رو بچم انتقال ندم..

بچه ی بیچاره ای که مامانم میگه ای کاش سقط بشه...

بمیرم براش

2740
مرسی ممنون که واسم دعا میکنی... سعی میکنم اما گریه الان دیگه شده یه چیز واجب برام... با اینکه دیگه ...

گریه نکن دیگه توروخدا،سعیتو بکن،تومادری ازالان مسئول اون بچه ای،ان شاالله بادنیااومدنش خیروبرکت میاره برات،عزیزم مادرت چرااین رفتارو داره باهات؟اگردوس داشتی بگو

گریه نکن دیگه توروخدا،سعیتو بکن،تومادری ازالان مسئول اون بچه ای،ان شاالله بادنیااومدنش خیروبرکت میار ...

چشم عزیزم سعیمو میکنم..

راستش مامان من کلا از بعد تولد با من اینحوری بود نمیدوم چرا..

به خاهرام و‌داداشم دو سال کامل شیر داد به من یه روزم‌ نداد حتی شیرخشکم نداد از همون اول شیر گاو‌ ا این که شیر داشت اینا رو بابام‌میگه...

از همون بچگی واسه من لباس نمیخرید با این میتونست مثلا داشت صرفه جویی میکرد.. همسایه ها از لباساشون که کخنه میشد اونا رو من میپوشیدم اما خاهرم نوپوش بود پاسه اون میخرید با همین فرقا بزرگ شدم کلا..

مثلا وقتی میرفتیم مدرسه همیشه خاهرم پول تو‌جیبی میگرفت ولی به من میگفتن تو بزرگی پول میخای چیکار اون بوسا بهش پول میدیم... یادم نمیاد هیچوقت اجازه داده باشن من برم اردو از طرف مدرسه ولی خاهرم...

خاستگار که اومد برام اصلا تحقیق نکردن برام از طرف من بله زو گفتن حتی من ندیده بودم از من دوازده سال بزرگتر بود حتی مزاشتن من برای خودم مهریه تعیین کنم..

یعنی در واقع من الان هیو مهریه ای ندارم که پشتوانم باشه واسه تهیه جهازم هرچی دسته دوم گیر مامانم میومد میخرید بخدا گریه میوفتادم از این کاراش همه چی اشغال و‌دسته دوم و قاشق چنگالای چندین و چند ساله ی خودشو داد بهم..

 تا همین الان و تا زنده موندن من این فرقا ادامه دازه..

من انتخاب رشتمم به انتخاب مامانم بود ترک‌ نذاشت درس بخونم وقتی داشت عروسم میکرد بهم قول داده بود که میذازه من دیپلممو بگیرم بعد برم خونه ی خودم اما به چهار ماه نکشید عروسم کرد.‌.

ولی خاهرم الان هم داره درس میخونه هم مامانم میلیون میلیون خرجش کرده خیلط یادش داده براش جرخ اتومات خریده الانم میخاد بفرستتش ارایشگری میگه میخام دخترم به یه جایی برسه بعد عروسش کنم.  جلو ی من همچی دخترم دخترم میکنه انکار‌ من دخترش نیستم..

یادمه من مجرد بودم میخاستم برم خیاطی همچین زد تو دهنم پرخون شد.‌. کلا هیچی به من تعلق نمیگرفت از بچگی تا همین الان که خونه خودمم‌.

هیچوقت نه لباس نو نه کفش نو نه جهاز مورد پسند خودم که نو باشه نه علایقم ...     هیچی هیچی 

2706
ارسال نظر شما
این تاپیک قفل شده است و ثبت پست جدید در آن امکان پذیر نیست

کاربر گرامی جهت ارسال پست شما ملزم به رعایت قوانین و مقررات نی‌نی‌سایت می‌باشید

2741
2687
پربازدیدترین تاپیک های امروز
داغ ترین های تاپیک های امروز