شوهرم میگه عذاب وجدان نگرفتی غذا درست نکردی

اخی عزیزم چقدر سخت..دوران بارداری خیلی مهمه..منکه خدا رو شکر اینقدر شوهرم هوامو داره

یوقتایی زورش میادها صبح خودش صبحانه درست میکنه من پامیشم میخورم بعدم میرم دراز میکشم میگم اگه تکون بخورم بالا میارم..درحالیکه ویارم ندارم ولی خب یه روز بالا اوردم هم اون میترسه هم من. ظهرم گه شوهرم میاد کماکان تو رختخوابم..به شوخی میگه عجب خدایی داریا..کاش من زن بودم..یا میگه دوران پادشاهیته ها😉 ولی خب هفته چهارم پنجم که مدام کارامو میکردم میگفتم خوبم 15نفر مهمون دعوت کرد..شامم باهم گذاشتیم ولی دیدم نمیشه اگر رو بدم تا اخر همینه..شبش ظرفارو نشستم صبحم گفتم زنگ بزن ابجی هات بیان کمکم من تا پامیشم حالت تهوع میگیرم خدا کنه چیزی نشده باشه و اینا..

افرین

فقط وفقط مقصرش خودتی شوهرتو بد بار اوردی زن حامله یکسره باید تقویتی بخوره ب خودش برسه بعد تو میزاری تو فریزر تموم خاصیتش بره ک اقا جم کنع ازکجا معلوم ب جایی رسید دیگه تحویلت بگیره اصلا هم گرف دیگه جون سالم داری ک ازاش استفاده کنی؟خیلی ساده ای اشتباه مامان منو دقیقا داری انجام میدی اخرشم بابام رف یکی رو گرف....این ماه رفتی دکتر بگو دکترم گفته بچه ضعیفه باید ب خودت برسی.تو الان بخودت ک هیچ ب بچه ت و جنینت هم بااین کارت داری ظلم میکنی

ایشالله خوشبخت باشی و بخیر و خوشی زایمان کنی 

متاسفانه دقیقا همینطوره 😶😶😶

اخه همیشه که اینطوری نیس بعدشم همه حامله ها که مث هم نیستن بنظرم اطرافیان جو میدن ادم بیشتر تو حاملگی احساس ناتوانی میکنه

افررررین خیلللی خوشم اومد🤗🤗😍😍😍

ببخشید هر چند خرف شوهرت اصلا درست نبوده ، ولی کار شما هم با یه بچه خوب نبوده ، منم دوتا بچه دارم تو بارداری دومم یه روزایی باور تا مرگ میرفتم ولی بازم دلم نیومد پسرم بدون ناهار باشه یا غذاب بیرون بگیریم حتی شده همون املت رو با سختی درست کردم 

خدا کنه منم بتونم یه تکونی بخودم بدم 

باور میکنی من بچه گریه میکرد به شوهرم میگفتم تو برو توی اتاق بخواب دروببند صدا اذیتت نکنه من بچه رو میخوابونم تو خسته ایی 

از پوشک گرفتنشم پوستم کنده شد تک وتنها یه کمک نداد بهم بهش میگم بچه رو ببر دسشویی میگه بامن نمیاد گفتم بچه تازه میخواد یاد بگیره معلومه یکم سخته مثل بچهای بزرگ که پانمیشه خودش بره دسشویی

ولی تجربه شد واسه بچه بعدیم از اول بارداری روشمو عوض میکنم

قربونت

اخه چون خودم قبلا مثل استارتر بودم، میدونم اینجوری پیش بره تا اخر عمر باید سرویس بده

من الانشم که بچه دارم، هزار تا کار برای بچه م میکنم. خیلی مراقبشم. ولی در طول روز چند ساعت فقط به علایقم میرسم. مثل گل و گلکاری، شیرینی پزی، نقاشی و...

شاید خیلیا بگن زن خوب فقط باید به بچه و شوهرش سرویس بده. و فکر کنن من خودخواهم

ولی به نظر من اگه حال خودت خوب نباشه، حال بقیه اعضای خانواده رو هم نمیتونی خوب کنی

نه دیگه اشتباهت همین بوده

من هر موقع کار میکردم تا میگفت کار نکن بشین خسته میشی همون موقع میشستم. تو بارداری خداشاهده تا هفت ماهگی فقط غذای رستورانو خوردم. با اینکه حالمم خوب بود و اصلا ویار نداشتم. از روز اول ازدواج هم مدام هوس میکردم برا همه چی.😂😂😂😂

بعد همیشه میکفتم ما خونه بابام هر ماه یا دو بار در ماه غذا از بیرون میگیریم. تو ذهنش موند

دیگه خودشم پایه بود شد عادت برامون😁😀

اسی به روی شوهرت بیار بذار بفهمه چقد حرفش زشت بوده بهش بگو تو وظیفت تامیین منه عذاب وجدان نمیگیری واسم کم کاری میکنی نمیتونی خرج خوراکمو بدی. بذار دل اونم بسوزه. البته مردا پوستشون کلفته

ببخشید شما که نسخه میپیچی در نظر داشته باش این خانم یه بچه دیگه هم داره مسله فقط شوهرش نیست!  

من از روز اول عادتش دادم. خودشم خوش عادت بود. سر خرید خونه بهمون خیلی فشار اومد. واقعا سالهای بدی بود. بعدها همسرم گفت از تفریح و لذتهای زندگی مون زدیم و الکی خودمونو ناراحت کردیم.

یعنی بگم ما هم سختی داشتیم

باور نمیکنی تو بارداری بهم میگفت چی هوس کردی من میگفتم هیچی😫یعنی چقد من خنگم تازه بهش میگفتم وا بارداری که سخت نیست نه تهوع دارم نه چیزی تازه زایمانم طبیعی بود بعد زایمان به همه میگفتم اونقدام که سخت نبود از اون چیزی که فکرمیکردم راحتتر بود بعدش آبجیم دعوام کرد گفت اینجوری نگو