مادر منم با من درد و دل میکنه.. من همیشه ازش میخوام بره پیاده روی بره جلسات قرآن و با هم سن هاش در ارتباط باشه گل پرورش میده.. گاهی میگه بریزم بره زحمت داره..میگم همین که سرت گرم میشه فکر و خیال کمتری میکنی کمتر احساس تنهایی میکنی.. داروهاشو بگو مامان من دستم خالیه میخوای به داداش بگم بگیره..از داداشت بخواه وقتی میگیره به زنش نگه که مادرت خجالت بکشه
یا هر کدومشون که بیمه اند اونو هم بیمه کنن گناه داره..
از داداشات بخواه هوای مادرتو داشته باشن...
اگر قرار باشه کسی با آدم درد و دل کنه آدم عصبی و افسرده بشه روانشناسها از همه دیوونه تر بودن.. علت افسردگی شما چیز دیگه ای هست که حرفهای مادرت بهانه شده..افسردگی از سردی مغز میاد.. مغزت رو با خوردن گرمیجات و ورزش و پیاده روی گرم کن..