عروسی گرفتن.سر سفره عقد عروس گف یه هدیه براداماد دارم و گف فقط دم گوشش میگم.بعدکه داماد انگار منتظر بود جای یه جیزی رو بهش یگه.عروس گف و داماد رف بیرون به دوستش زنگ زد و گف بالاخره جاشو گف...
بعد گوشی خواهر عروس زنگ زد و گوشی رو داد عروس حرف بزنه.معلوم نشد اونطرف گوشی کیه.ولی تو باغ بود و دختره رف زیرزمین تو بخش موتورخانه خونه. بعد در بسته شد و آتیش گرف و منفجر شد موتورخونه.. 99 درصد دختره مرد