با همسرم و دخترم که یکسالش رفته بودیم خرید برای خونه دم میوه فروشی بودیم یه پسر بچه کوچولو همسن دخترمم اومد باهاش بازی کنه یه خانوم حدود ۵۰تا۵۵ ساله ام باهاش بود
بچه ها باورتون نمیشه! برای بچم از «داستان من» با اسم و عکس خودش کتاب سفارش دادم، امروز رسید خیلی جذذذابه، شما هم برید ببینید، خوندن همه کتابها با اسم بچه خودتون مجانیه، کودکتون قهرمان داستان میشه، اینجا میتونید مجانی بخونید و سفارش بدید.
عزیزم اینکه من زود ازدواج کردم دلیل بر این نیست که تو بهم توهین کنی و بگی امل و بدبخت و بیچاره ام ..من بعد از ازدواجمم پیشرفت کردم میتونی این رو تو گرفتن لیسانس قرانیم و یک سال جهشی خوندن و تحصیل در رشته روانشناسی من ببینی .پس خواهش میکنم نه دلمو بشکن نه توهین کن دوست عزیز.تاپیک قانون جذب ب
خلاصه اونا خریدشونو کردن خواستن برن بچه گریه کرد که نمیاد و بهونه گرفت خانومه به من گفت اینا دو قلوان یه قلشون خونس چون زیاد بیرون نمیارمشون بهونه میگیره