خخخ. نه من یه پسره تو دانشگاه خواستگارم بود بهش فکر میکردم یه روز تو حیاط نشسته بودم اومد رد شد بعد از پشت دیدم لعنتی باز باز راه میره به دوستم گفتم من اینو نمیخام این گشاد گشاد راه میره
خاک تو سرم ردش کردم
همه خانوادش اسپانیا بودن میخواست منو بگیره ببره اونجا
چقدر آدم میتونه خر باشه اخه
ببین یاد چه چیزا انداختی منو