2733
2734

جاری من یه افریته است . دائم سر جنگ داره . همه حرفاشو با داد بیداد میزنه. ۶ ساله عروسی کردم . تو یه ساختمون زندگی میکنیم من طبقه سوم .اون وسط.پدرشوهرم پایین . تواین ۶ سال همیشه دعوا داشتیم ولی من همیشه کوتاه میومدم . جالب اینجاست که هرچی از دهنش در میومد میگفت .بعد فرداش با سه تا بچه اش میومد خونم میشت چایی میخورد. ۳ سال پیش باهم دعوا کردیم . ۲ سال قهر بودیم .اصلا حرف نمیزدم . مادر شوهر خدا بیامرزم اونقدر گفت تا بلاخره ۶ماه پیش باهاش اشتی کردم.نمیدونم کارم درست بود یانه. ولی جاریم خیلی عقده ایه . کافیه هواست نباشه یه چیزی به شوخی بگی اونو اونقدر بزرگ میکنه بعد دعوا راه میندازه.سه سال پیش سر راه پله هایه ساختمون دعوا کردیم  . بدبختی اینجاست که اون مسقیم حرفشو نمیگه . یه راست با جنگ دعوا حرفشو میزنه. مادرشوهرم ۵ ماهه فوت شده . قبلا هفته ای یبار راه پله ها رو تمیز میکردم . الان دو بار ۳بار . تمیز میکنم . خونه پدرشوهرم اصلا نمیرم . فقط بچه هایه جاریم میرن خونشون . اونسری داره غیر مستقیم . از اونیکی جاریم میگه که عقلش نمیرسه بیاد پااینو تمیز کنه . میترسم دوباره یه جنگ دیگه بامن راه بندازه . من دوست ندارم دعوا کنم . 

ارسال نظر شما

کاربر گرامی جهت ارسال پست شما ملزم به رعایت قوانین و مقررات نی‌نی‌سایت می‌باشید

2687
داغ ترین های تاپیک های امروز