مادر شوهرم بدجور به شوهرم وابسته است ...دارم دیوونه میشم...انگار اصلا من تو این خونه وجود ندارم...اصلا هم برا شوهرم مهم نیست که من چه میکشم از وقتی میاد خونه تا نصفه شب فقط پیش مامانشه و بعد میاد میخوابه...من هم خودم رو فقط به دخترم مشغول کردم واز اونجایی که دخترم خیلی کوچیکه وشرایط خونه پدرم خوب نیست نمیتونم قهر کنم...میخوام از این به بعد نزارم بیاد تو اتاق...وبهش بگم پیش همون مادرتم بخواب؟؟؟نظر شماچیه؟چیکار کنم؟شرایط خونه مستقل رو هم ندارم....دیگه واقعا خستم...وقتی هم خودم میرم پیش اون دو نفر بنشینم حرف بزنم اصلا بهم محل نمیزارن
يه جوري رفتار كن كه بهت هتك حرمت نكنن
تیپ سسکی باعطر سسکی بزن بخواب اومد نزدیکت نزار
😐😐😐😐چه بد
مشاوره رفتی ؟
فکر کنم دیشب یا پریشب هم تاپیک زده بودی راجع به این موضوع
خیلیییی بده
شوهر منم هر روز میره اونجا و این شده بزرگترین مشکل زندگیم
همین کارو کن
ببین با دعا میتونی وابستگی شو کم کنی
نه عزيزم اينجور نيست ما زنا يعني بايد بگم يه عده ايمون به شدت اعتماد به نفسمون پايينه واين باعث ميشه خودمون دست كم بگيريم يه مدت به خودت برس و كمتر به شوهرت توجه كن نه اينكه محلش نزاريا منظورم اينه بخاطر اينكه خودتو خوشكل كردي توجهش خواه ناخواه بهت جلب ميشه و اون مياد سمتت
من خواهر بزرگم تا چند سال توي يه تاق با خانواده شوهر زندگي ميكرد من شرايط شمارو درك ميكنم عزيزم
من نمیدونم اینایی ک هنوز اونقدری بزرگ نشدن ک مفهوم تشکیل زندگی مشترکو درک کنن چرا زن میگیرن؟؟؟😡
ارسال نظر شما
جدیدترین تاپیک های 2 روز گذشته
تاپیک های به روز شده
پربازدیدترین تاپیک های امروز
داغ ترین های تاپیک های 2 روز گذشته
داغ ترین های تاپیک های امروز
