بچه ها برادر شوهرم اینا از تهران اومد خونه مادرشوهرم اینا منم اونجام دختر جاریمو خیلی خیلی دوس دارم داشتم باهاش عکروسک بازی میکردم پدر شوهرم .برادر شوهرم ونامزدمم بود یه دفعه بچه گف نَمو ممه بده هی با دستم اشاره میکردم ساکت هی ادامه میداد مانتوتو باز کن بخابون رودستت.... اومدم طبقه بالا یه ساعته اینجا نشستم نامزدمم اینجاس نمینونم برم پایین چیکار کنم به نظرتون
بچه ۳ه سالو ۹ ماهشه