ما ۳ تا خواهریم که پدر مادرم خواهر بزرگم و خیلی دوست دارند البته خواهرم دختر خوبی خدا شاهده خیلی دوستش دارم ولی این تفاوت گذاشتنشون همیشه اذیتم کرد تا زمانی که مجرد بود خیلی مهم نبود اما وقتی متاهل شد چند برابر شد ...اون یه دختر شرو شیطون بود من یه دختر اروم ....یادم وقتی ازدواج کرد میگفتند فلانی که از خونه رفت انگار هزار نفر رفتند خونه تاریک شد .... براش هم عروسی گرفتند هم جهیزیه دادند هم کمکش کردند خونه بگیره همه اینها و هم با وام و کلی قسط و قرض چون دخترشون و خیلی دوست داشتند بیشتر هم بابام به اصرار مامانم این کارها و کرد یادم بابام یه بار بهش گفت ما یه بچه نداریم که انقدر خرج کنیم دوتا دیگه هم داریم مامانم گفت این از همه مهمتره !!!! .....دامادمون ارزشش از من و خواهر کوچیکم تو این خونه بیشتره ماشین بابام بیست و چهارساعت دستش به بابام میگم من سه سال گواهینامه دارم بیا یه کم تمرین کنیم ماشینت و به من هم بده میگه توبرای خودت ماشین بخر اخه من با حقوق وزارت کار چند سال کار کنم تا بتونم یه پراید ساده بخرم اون هم با قیمت های الان مامان هم از اون طرف اتیش بیار معرکه س که نه تو پول جمع کن برای خودت بخر و.....پارسال مامانم و خاله هام رفتند کربلا قرار بود فقط مامان و خاله هام برند بعد یهو فهمیدم خواهرم هم داره باهاشون میره اصلا به من نگفتند جای اضافه داریم یا نه یه راست به خواهرم گفتند خب تا اینجا مشکلی نبود چون فکر میکردم که خودش پولش و داده و ما انقدر پول نداریم که من و مامانم بریم اما همون ایام فهمیدم که پول کربلاش و بابام داده چون خواهرم با دو سه ملیون پس اندازش میخواد برای خانواده شوهرش سوغاتی بخره پس پول سفر و بابام باید بده دروغ چرا وقتی فهمیدم صدای له شدن غرورم و شنیدم از این ناراحتم که حتی یه بارهم به من تعارف نکردند تو بیا .....من شاغلم هرروز بیام خونه ساعت شیش غروب میشه بارها از مامانم خواستم هرچی برای ناهار درست میکنه بیشتر درست کنه من برای فردام ببرم اما ۹۰ در صد اوقات غذا نداریم من خودم باید برای فردام فکر کنم این درصورتی که خواهرم که متاهل یه راست میاد از سرکار غذاش و اینجا میخوره و میره روزهایی هم که شوهرش زود میاد با شوهرش هردو میان خونه ی ما....هزار مورد اینطوری تو ذهنم دارم ببخشید طولانی شد حالم بد بود فقط خواستم درد دل کنم اگر پدر مادرتون بینتون فرق نمیذارند روزی هزار بار خداروشکر کنید برای ارامش دل من دعااا کنید
کاش یکم قطره چکونی میزاشتی...
به نظر من اگه بهشت و جهنم باشه
خیلی از خانما باید به خاطر تفاوت گذاشتن بین بچه هاشون تقاص بدن
وای خدا چرا مامان بابات این شکلین تاحالااینقد تبعیض بین فرزندان رو ندیده بودم
من که خودم با دستم خودم میزارم فرق بزارن
بس که اجیم از همه لحاظ بیسته قربونش برم
بیخیال بابا مهم نباشه برات، آجیته
نمیدونم چی بگم حق داری واقعا باز خداروشکر سرکار میری و سرت گرمه
عزیزم قضیه من کاملا برعکسه تاپیکمو بخون خواهرام بامن مشکل دارن نمیدونم چرا در صورتی که مامانم توجه خاصی نمیکنه دوسه ماه یکبار میرم خونه مامانمینا چون شهرشون دوره اما خواهرام زندگی رو برام کردم جهنم
خیلی ناراحت شدم عزیزم مامان و بابای منم منو بیشتر از خواهر برادرام دوست دارن اصلا دلم نمیخواد اونا تو دلشون از من کینه ای داشته باشن با اینکه تا حالا موردی پیش نیومده ولی بعضی وقتا خواهرم به شوخی بهم میگه تورو بیشتر از ما دوست دارن☹
خیلی سخته من مجرد بودم زیاد تبعیض ایجاد میکردن البته ن در این حد ولی الان که ازدواج کردم ن دیگه.خیلی شرایطت سخته.
من و هم خیلی برام مهم نبود ولی از جایی که ازدواج کرد سخت تر شد چون با چشمم دیدم و میبینم حتی ارزش دامادشون از ما بیشتره.....من اگر خواستگار داشته باشم به من نمیگن با خواهرم مشورت میکنند راهش بدن یا نه
مادر من صد برابر بدتر از این که گفتیه
ولی خوبی اینه که با هممون اینطوریه 😆😆😆
ارسال نظر شما
