باسلام
همه خانم هایی که توتایپیکم امدید دستون درد نکنه گفتم بگم نتیجه چیشد چون بالاخره وقت گذاشتید برای منو ومشکلم
فقط از یک چیز ناراحت شدم اخه چرا خیلیاتون همش میگید چرا بچه دوم اوردی خوب من شرایط خانوادگی خوبی نداشتم واقعا خودمو همسرم تنهاییم واقعا تک فرزندی بده نمیخواستیم پسرم مثل ما بشه از اول تصمیم به دوتا داشتیم ولی خوب یک دفعه ای شد به خاطر همین فشارا شوهرم فهمید گفت بندازیم ولی من مقاومت کردم دیگه چیزی نگفت دوران بازداری سختیم دست تنها داشتم با انواع ازمایشا واحتمالات
از طرفی سابقه ژنتیک خوبی ندارم وسنم ۳۲ بود گفتم بالاتر بره ریسک بیشتره وپسرم سالم هم که باشه وقتی مدرسه بره خودش تا یکی دوسال درگیر درسش میشدم وکاراشو ببر بیاراش دیگه خیلی دیر میشد
امکانات مالیو..بچه دوم هم داشتم
اطرافیانم مدام تشویق میکردن بیار پشیمون میشی اما الان خودشونوکنار کشیدن عمم هم از لج اخلاقای شوهرم گاهی ولم میکنه
شوهرم فقط میگف پسرمون مدرسه بره بعدش
ازتون ممنونم خانما ولی وقتی یکی تایپیک میزنه سرز نش نکنید من که نمیدونستم با دنیا امدن دخترم حرکات پسرم تشدید میشه یا زندگیم به اینجا میرسه
درمورد شوهرم هم چون صادقانه باعث شدم قضاوت بشه یتوضیح بدم که نکات مثبتو خوب زیاد داره ادم باید خداییشو بگه ولی یکم بداخلاقه ودراثر شرایط زندگی فشار بهش زیاد امده گاهی یفکری حرفی میزنه که شاخ در میاری
مثلا همین مورد یا مثلا مادرشوهرمو میخوادببره جایی میگه براش اسنپ بگیرم من تعجب میکنم میگم تعطیلیه ماشین جلو دره بعد مادرت با وسایل نشسته توماشین تومیخوای پیادش کنی بعد براش اسنپ بگیری زشته
به خاطر اینکه سابقه بیماری تو خونواده داشتن وعواقبش وتاثیراش توخوته وخانواده منظورش بود که دخترمو دور کنیم که گفتم حرفت اصلا بی منطقه
من خودم چون کسیو ندارم ازم دفاع کنه میدونه یهو قاطی کنم بدجور میشه پس مجبور نمیتونه بکنه .
نتیجم این شد که پدرشوهرم دوطبقه بالاترماس بش گفتم امد پسرشو کشید کنار نصیحتش کرد من که نشنیدم چی گف ولی فهمیدم گف بش ناشکر ی نکن الانم داروبدی شش ماه طول میکشه اثرکنه بزنتم کار نداشته باش بزار داره بچه هاشو بزرگ میکنه بمنم گف ولش کن چن روز میگه بعد ول میکنه محل حرفش نده
بعمه خودم هم گفتم گفت به شوهرت فشار امده زیر سایه خودتون باشن حالا پارسارو بیار چن روز نگر دارم اعصابش ارومشه ببرمش پارکو بیرون یسنارم کارداری بیار بزار پیشم
مادرشوهرم هم گف حواست بزندگیت باشه حرص نخور بشوهرت بیشتربرس (مادرشوهرم بیماری داره خودش نیاز به نگه داری داره اصلا حرفشو ناراحت نمیشم )
الانم شوهرم راننده امد رفت ماموریت چن شب نمیاد گف خواستی برو خونه عمت یا عمت بیاد بابامم بالاهس
بخدا ادما معلول شرایطشونن همیشه شوهرم توفشارا وسختیا کم میاره خیلی
بجه مریض بشه کاری باشه از یمادر بیشتر دق میخوره برعکسه من باید دلداریش بدم دیگه اصلا نمیتونم خودم غصه بخورم خودشم میگه من خیلی مقاومم اعتمادبنفس دارم
از همتون سپاسگذارم موفق باشید برا پسرم دعا کنید لطفا فعلا دوروزه دارو میدم چون چاره ندارم کلاسم میخوام ببرمش