حوصله ی شیطنتهای پسر ۴ ساله مو ندارم. حوصله ی نق و نوق کوچیکه رو ندارم. یک دفعه جوش می یارم سرشون داد و بیداد می کنم. امروز اینقدر عصبانی شدم توی پارک از دستش که زدم روی بازوش. البته خیلی بد پیله س. خیلی بهم می چسبه. یک لحظه ازم جدا نمی شه. مثلا گذاشتم کلاس بازی کنه و دوست پیدا کنه نمی ذاره از پیشش جم بخورم. یه بچه ی کوچیکم باید توی بغلم باشه. بعضی وقتا دوتایی شروع می کنن نق زدن. دارم روانی می شم. یه راه حلی دارین که فقط بتونم آرامششمو حفظ کنم و یه مادر نفرت انگیز نباشم؟
موفقیت من زمانی آغاز شد که نبردهای کوچک را به جنگجویان کوچک واگذار کردم.دست از جنگیدن با کسانی که غیبتم را می کردند برداشتم.دست از جنگیدن با خانواده همسرم کشیدم.دیگر به دنبال جنگیدن برای جلب توجه نبودم.سعی نکردم انتظارات دیگران را برآورده کنم و همه را شاد و راضی نگه دارم.دیگر سعی نکردم کسی را راضی کنم که درباره من اشتباه می کند. آنگاه شروع کردم به جنگیدن برای اهدافم، روياهايم،ايده هايم و سرنوشتمروزی که جنگ های کوچک را متوقف کردمروزی بود که مسیر موفقیتم آغاز شد. هر نبردی ارزش زمان و روزهای زندگی ما را ندارد. نبردهایمان را عاقلانه انتخاب کنیم.ژوان وایس
بچه ها باورتون نمیشه! برای بچم از «داستان من» با اسم و عکس خودش کتاب سفارش دادم، امروز رسید خیلی جذذذابه، شما هم برید ببینید، خوندن همه کتابها با اسم بچه خودتون مجانیه، کودکتون قهرمان داستان میشه، اینجا میتونید مجانی بخونید و سفارش بدید.
خدا صبرتون بده من یه نوزاد پنج ماهه دارم بینهایت بد تغدیه، تمام روز باید نازشو بکشم تا پنج دق ...
حتما امتحان می کنم. اگه درست وزن نمی گیره خودتو پیر نکن بهش شیر خشک بده. پسر اولم اینقدر بهم چسبید و شیر خورد روانیم کردم شیرم درست نداشتم همین طور ضعیف و کم بنیه مونده.
نه هیچ کس درکم نمی کنه. همه مدام بهم می گن تند باهاش رفتار می کنی اصلا خودشونو جای من نمی ذارن.
عواقب بدي داره خب... شما اون بچه رو به دنيا اوردي بايد مسئوليتش رو بپذيري سعي كن گل گاو زيون استخودوس بخوري يه وقتايي كه همسرت خونه اس بسپري بهش و به خودت استراحت بدي ولي بچه رو مه نبايد اذيت كني پس فردا لجباز ميشه بزرگ شد بعد بيشتر اذيتت ميكنه
موفقیت من زمانی آغاز شد که نبردهای کوچک را به جنگجویان کوچک واگذار کردم.دست از جنگیدن با کسانی که غیبتم را می کردند برداشتم.دست از جنگیدن با خانواده همسرم کشیدم.دیگر به دنبال جنگیدن برای جلب توجه نبودم.سعی نکردم انتظارات دیگران را برآورده کنم و همه را شاد و راضی نگه دارم.دیگر سعی نکردم کسی را راضی کنم که درباره من اشتباه می کند. آنگاه شروع کردم به جنگیدن برای اهدافم، روياهايم،ايده هايم و سرنوشتمروزی که جنگ های کوچک را متوقف کردمروزی بود که مسیر موفقیتم آغاز شد. هر نبردی ارزش زمان و روزهای زندگی ما را ندارد. نبردهایمان را عاقلانه انتخاب کنیم.ژوان وایس