واقعیت داره ابجی
برادر شوهرمو جادو کرده بودن یه زنه بود دوست مادر شوهرم دخترش برادر شوهرمو دوست داشت حتی خود زنه به مادر شوهرم میگفت دخترمو برا بچت بگیر ولی نگرفتن
شب عروسی تا یه ماه برادرشوهرم به طرف خانومش حتی نرفت اخلاقش خیلییییی بد شد تا اینکه گفتن شاید براش دعا گرفتن بردن پیش دعا نویس اونم پول زیاد گرفت تا دعا رو براش باطل کرد بعد اون خوب شد
برادر شوهرم میگفت خوب یادمه ک اون زنه برام بزور شیرینی خوراند حتما کار اونه