من ٩ سال زندگيم جمع كردم فقط من واسه اين رابطه تلاش كردم
شوهرم ١ بار خيانت كرد بعد كلي قهر بودن بخشيدم
شوهرم معتاد شد باز تركش دادم و كلي دعوا يك بار منو زد پزشك قانوني رفتم
٢ سالم رفيق باز شديد شده بود
٤ سالم سر موضوع نميتونستيم زندگي كنيم گند زده بود فراري بود تا امد كاراشو انجام داد تبرعه شد
تو اين ٤ سال خونه بابام بودم درخواست طلاق داد اما من داشتم از عشقش ميمردم طلاق نگرفتم پرونده بسته شد 😐
١ سال اخرش كاراش انجام داد تمام شد موضوعي ك پيش امده بود ولي منو علاف ميكرد هي ميگفت ١ ماه ديگه ٢ ماه ديگه با خانوادم صحبت كنم چون من دعوام شده بود با خانوادش سر موضوع پيش امده بود حالا نگو اقا خوش ميگذرونده تو اينستا با اين بلاس با او بلاس گفتم بهش چه غلتي ميكني گفت من نيستم دوستم بود الكي دورغ گفت ميدونم خودش بود قسم ايه پيغمبر ديگه من پيگري نكردم گفتم بازم به درك ميبخشم خلاصه تا پارسال بعد كلي علافي من امدم اما اينجا زندگي ميكنم خونه مادر شوهرم هست گفت بيا اينجا باشيم تا خونه بگيرم پول ندارم فعلا واسه خونه گرفتن خانوادش يه شهر ديگه هستن تعطيلات ميشه همه راه ميافتن ميان اينجا در كل زياد ميان الان ١ سال شده گفتم خونه بگير ديگه بابا خسته شدم ميخوام خونمون داشته باشم بچه بيارم خانمي خونه خودمو كنم گفت ندارم ميخواي بخواي نميخواي به سلامت دلم شكست