لطفا سرزنشم نکنید که چرا چرا تو چه آدمی هستی همیشه میایم اینجا و داستان خیانت مردا به زنا را میخونیم و شروع به نفرین و ناله که خدا از سر تقصیر زن نگذره و چه چه اما من امروز میخوام پرده ای از زندگیمو براتون تعریف کنم اینبار و از زبون زنی که به قول شما تو خیانت نقش داشته بشنوید سال دوم یا سوم دانشگا بودم تاریخ یادم نیس چون برام جهنم بود یه هم اتاقی جدید برامون اومد یه دختر سر به هوای گیج خلاصش میکنم با یه پسر در ارتباط بود میگفت که رابطشون جدیه و مدام با هم حرف میزدن ما هم همش به شوخی میگرفتیم و سر به سرش میذاشتیم رابطه ما دو تا خیلی گرم شده بود ک کاش نمیشد دیگه دوست پسرشم کامل منو میشناخت نمیدونم سر چه جریانی ازش خواسته بود شماره منو بگیره که هر وقت در دسترس نبود به من زنگ بزنه گوشتون با منه بگم باقیشا