ماهم اینکارو میکردیم ولی خونهای متفاوت میزدیم ۳نفربودیم
ی بار ک میزدیممنو ودوستم
نفرسومی پشت ما میامدمیگف نزنید گناهه نزنید زشته
ک زنگ زدیم ورفتیم طرف ازحیاط پرید ودست دوستمو گرف همون نفرسومو و گف پدرسوخته مارو دق دادی هرروز زنگ میزنی فلانت فالانت کنم
ماهم میخندیدیم و ا ن بدبخت ترس داش ک من نبودم
طرف میگف نه توییی هرروز زنگمیزنی
میگف من نبودم وهی دستشو از دست زنه میکشید
وای کلی خندیدم