هفته ی پیش دوره دعوت بودم
دخترم اصلا دوس نداره گردنبند، دید من انداختم گفت منم ميخوام
تاکییدم کردم در نیاری ها
آخه يه کم قفلش سخته نميشه گردن خودم بندازم، کسی باید قفلش و ببنده گردن م
هيچي رفتیم و طبق معمول 😢😒😒😒 اومد گفت در بيارش
منم در آوردم وسط مهموني رفتم انداختم تو کیف م
کیفمم يه کیف کوچیک دوشی که کم توش وسایل جا ميشه
خلاصه تموم شد دوره و منم کلا یادم رفت از گردنبند
از اون روزم زیاد برداشتم این کیف م و این ور اونور
دخترمم عادت داره کیفم ک بعضی وقتا میریزه
يه دفعه امروز یادم افتاد
رفتم سراغ کیفم هرچي گشتم پیدا نشد😭😭😭
از اعصاب خوردی م کل کیفای ديگه مم گشتم
نییییست😳😳😳
چرا به حرفش گوش کردم انداختم گردنش
تو این وضعیت اقتصادی
چجوری بگم به شوهرم 😰😰
اصلا بحث دعوا ش نیست گناه داره بنده خدا
شاید هیچ وقت اون کردن بند و نمیفروختیم ولی هرچي باشه دوسش داشتم
همیشه گردن خودم بود
احححححح
از میزان اعصاب خوردیم نميتونم بگم
سر بچه مم داد زدم سر يه چيز الکی
شما روشی ندارید چجوری بگم به شوهرم
هرچند ميدونم دعوا نميکنهلی عذاب وجدان داره میکشم