2733
2734
دقیقا آنقد میبینم اطرافم واسه خانماشون ارزش قائلن اونوقت شوهر من قصابی محله رو به من ترجیح میده واسه ...

تو عقدی...این دیگه کیه پس..بگو بزن بغل ما رو هم برسون تا جایی

"تو"تنها دعای قشنگ منی،مبادا کسی از خدا ،بی خبر برای خودش آرزویت کند.
دقیقا آنقد میبینم اطرافم واسه خانماشون ارزش قائلن اونوقت شوهر من قصابی محله رو به من ترجیح میده واسه ...


تا اخلاقش بهتر نشده عروسی نکن.برو چندتا صفحه بالا پایین کن ببین، تاپیک این بدبختایی رو بخون که زندگیشون جهنمه

ببین منم به همین مشکل خورده بودم.😢خانمای اینجا بهم دکترساینا رو معرفی کردن و منم از یکی از دکتراش ویزیت آنلاین گرفتم از خونه. و خیلی راضی بودم و مسالمم حل شد😍 بیا اینم لینکش ایشالا که مشکل توهم حل بشه😘

پنج ماه

شوهر منم اوایل اینجوری بود، ۲۴ ساعته خونه مامانش بودیم، بعد از حداقل فکر کنم ۳-۲ سال یواش یواش بهتر شد. شوهرت هنوز عادت نکرده به زندگی خودش، اگه باهاش خوب تا کنی وابسته میشه به زندگی، ولی یه کم زمان میبره دیگه، فقط جبهه نگیر و مهربون باش

حال من، حال اون آدم زخمیه      که خودش دیده زخمش چقد کاریه، اما جایی نمیره      خوش نشسته بمیره...
وووای میخواستم همین عنوانوتاپیک بزنم من طبقه بالای مادرشوهرمم خسته شدم دیه شوهرم بیشتروقتایی که خونه ...

ب ی ورت ک غیبتتو میکنن فردا جواب عیتاشونو میدن نگران نباش

برا سلامتی نی نی ی صلوات مهمونم کن فداتشم🥰
2728

لابد هی خونوادش سر هر چیزی سرزنش و سرکوفتش میکنند اونم ازشون حساب میبره و هی مواظب که اونا دلخور نشن..

.همچین مردی شاید یه خرده به مرور بهتر شه ولی کاملا درست نمیشه...فک کن همش اونا رو مهمتر از تو بدونه در نتیجه کم کم اعتماد به نفس تو میاد پایین...یه عمر باید این چیزا رو تحمل کنی تو رو خدا تو همین نامزدی دقت کن وگرنه بعد ازدواج شرایطت سخت میشه...

💕 با خدا باش پادشاهی کن💕
زنگ بزن شوهرت بیاد الکی بگو احساس میکنم از بالا پشت بوم صدا میاد خخخ

درگیرکاری فرداشبه ۲۰۰۰نفرروافطاری میدن....بهش بگم میادمنومیبره اونجا...

درتاریخ۹۹/۹/۹بهترین اتفاق زندگیم افتاد😍
2740
درگیرکاری فرداشبه ۲۰۰۰نفرروافطاری میدن....بهش بگم میادمنومیبره اونجا...

 خب بگیر بخواب دوستم بیخیال باش

ولی باید میرفتی بخاطر شب قدر اوناروهم محل نمیدادی

من جات بودم میرفتم 

برا سلامتی نی نی ی صلوات مهمونم کن فداتشم🥰
 خب بگیر بخواب دوستم بیخیال باش ولی باید میرفتی بخاطر شب قدر اوناروهم محل نمیدادی من جات بودم ...

دوس داشتم برم ولی بچموبچه هاشون اذیت میکردن بعدم نمیخوابیدتوسروصدادیووونم میکردبیشتربخاطربچم نرفتم بهونه اوردم بابام اینامیخان بیان خونمون

درتاریخ۹۹/۹/۹بهترین اتفاق زندگیم افتاد😍
وووای میخواستم همین عنوانوتاپیک بزنم من طبقه بالای مادرشوهرمم خسته شدم دیه شوهرم بیشتروقتایی که خونه ...

منم طبقه بالای خونه مادر شوهرمم بچه اولم که بدنیا اومد روزی دوسه بار مادر شوهر خواهر شوهرم میومدن میبردنش یروز جلو شوهرم زدم به جیغ جیغ با خواهر شوهرم دعواااا شوهرمم طرف منو گرفت دیگه همووووووون بود که بیاد بچه هامو ببره هر وقت بخواد ببینشونمیاد پنج دقیقه بالا و میره ....یا مادر شوهرم توقع داشت بچم مدام پایین باشه اونام دعواش میکردن اولا دم اونارم چیدم الان سر بچه دومم راححححححتم ...شوهرمم بدون من نمیره من با اونا قهر باشم شوهرم سمتشون نمیره ‌....یبار به مادر شوهرم گفتم منو داشته باشی نوه ها و بچه تو داری وگرنه نمیبینیشون اونم دو دستی چسبیده به من ...

منم طبقه بالای خونه مادر شوهرمم بچه اولم که بدنیا اومد روزی دوسه بار مادر شوهر خواهر شوهرم میومدن می ...

خوشبحالت چیکامیکنی شوهرت اینقدپشتته من اینکاراتوبکنم شوهرم جرم میده

درتاریخ۹۹/۹/۹بهترین اتفاق زندگیم افتاد😍
شوهر منم اوایل اینجوری بود، ۲۴ ساعته خونه مامانش بودیم، بعد از حداقل فکر کنم ۳-۲ سال یواش یواش بهتر ...

اره موافقم منم شوهرم خیلی بچه ننه بودو هست ولی منو به اونا ترجیح میده ...اون اولا توی عقد من بچه بودمو مهربون مادر شوهرم باهام بد حرف میزدو رفتار میکرد من ب شوهرم میگفتم باهام همدردی میکرد ولی باور نمیکرد یبار مادر شوهرم فک کرد شوهرم خوابه پرید به من بهم توهین کردن که دید شوهرم از اتاق اومد بیرون یعنی رید از ترس ب خودش خیلی از شوهرم حساب میبرن همشون شوهرمم لیوان دستش بود پرت کرد سمتش که تو به چه حقی ب زن من توهین میکنی دیگه همون بود که شوهرم طرف اونو بگیره

خوشبحالت چیکامیکنی شوهرت اینقدپشتته من اینکاراتوبکنم شوهرم جرم میده

اخه دیده با چشما و گوشاش که چقدر بهم توهینو بی احترامی میکنن واسه همین طرف منه اولا توی عقد میگفتم بهش اذیتم میکنن بهم توهین میکنن باور نمیکرد ولی باهام همدردی میکرد هوامو داشت سعی میکرد با اونا تنهام نزاره یبار مادر شوهرم فک کرد خوابه شروع کرد بهم به توهین کردن یهو دید شوهرم پشتم ظاهر شد مثل چی از شوهرم میترسن شوهرمم لیوان دستش بود پرت کرد سمتش که تو به چه حقی ب زن من توهین میکنه پس طفلی راست میگه شماها خون جیگرشو خشک کردین همونجا منو از خونشون برد و مدتها نرفتم خونشون تا مادر شوهرم زنگ زد معذرت خواهی کرد ولی همون بوده که توهین کنه از بعد اون ماجرا از هر چی بوده خودم جلوشون وایستادم دستو پاشونو جمع کردم...خواهر شوهرم خیلی کرم میریخت شوهرم دست و پاشو جمع کرد

اره موافقم منم شوهرم خیلی بچه ننه بودو هست ولی منو به اونا ترجیح میده ...اون اولا توی عقد من بچه بود ...

خوبه خدا برات خواسته و خودش ذات پلید خودشو نشون داده

حال من، حال اون آدم زخمیه      که خودش دیده زخمش چقد کاریه، اما جایی نمیره      خوش نشسته بمیره...
ارسال نظر شما

کاربر گرامی جهت ارسال پست شما ملزم به رعایت قوانین و مقررات نی‌نی‌سایت می‌باشید

2741
2687
پربازدیدترین تاپیک های امروز
داغ ترین های تاپیک های امروز
توسط   mahsa_ch_82  |  11 ساعت پیش
توسط   niهانیتاha  |  10 ساعت پیش