تعریف از خود نباشه خودم خیلی خوشگلم...در حدی که مادرشوهرم بهم تو عقد میگفت توروخدا بگو ارایشگرت زیادی خوشگلت نکنه چشمت میزنن...باهام جور نیستا...ولی این یه مورد رو توروم گفت...خیلیا از چهرم جلو روم تعریف کردن...ارایشگاه مدرسه معلمام فروشنده های خانوم..دوستای خاهرم...همسایمون...صورتم گرده چشامم گرده لبم کوچولو هرکی میبینه میگه چقد شیرین و بامزه ای...
ولی شوهرم😖
از اول ازدواج که زیر یه سقف رفتی همینطوری بود؟
عزیزم شوهرت متولد چه ماهیه؟
تاحالا زشتیاشم زیبا میدم اونم منو همینطور ولی الان من اونو زیبا نمیبینم ولی اون منو با هرلباسی که میبینه حتی کثیف باز قربون صدقم میره و با صدای بچگونه میگه که وااای مثل کوچولو ها لباست کثیف شده کوچولوی خودم و ....خرابکاری میکنم همینطور...اصلا همه چیزمو زیبا میبینه....
یه روز رفته بودیم بیرون من داشتم یه پسره رو نگاه میکردم...داشت با دوستاش شوخی میکرد و میخندید...خیلی جذاب بود نگاش میکردم و لبخند میزدم...یهو شوهرم برگشت بهم نگاه کرد فک کرد چیز دیگه ای رو نگاه میکنم و ندونست پسره رو نگاه میکنم...یهو گفت وااای وقتی لبخند میزنی چقد خوشگل میشی مخصوصا چشات...یهو انقد از خودم و کارم خجالت کشیدم و شرم کردم که دیگه چیزی نتونستم بگم...پیش خودم فک کردم من دارم کی میبینمو خوشم میاد و شوهرم کیو....
یه دفتر بردار خواسته هاتو بنویس هر روز یواش یواش چیزی رو که می خوای جذب میکنی
شما حق داری ، درست
ولی راهش این نیست که صاف تو چشای همسرت نگاه کنی و بگی اراسته نیستی و من به گناه میوفتم
عزت نفسش از دست رفت
شما میخوای اونو متوجه اشتباهش کنی
اما راهو اشتباه رفتی
بعدشم خودتون میگین بعد چهار سال زندگیه مشترک ، تازگی رو این موضوع حساس شدین
احتمالاً به خاطر همینه که هر چی بهش میگفتین ترتیب اثر نمیداد
