اوایل ازدواج شوهرم روم خیلی حساس بود خیلییییییی ، بعد با ی مشاور حرف زدم گفت باید اعتمادشو جلب کنی مثلا وقتی خیلی آرومین باهاش حرف بزن و بگو که چقد دوسش داری و بهش ابراز علاقه کن ، ی روز مام تو عالم عارفانه و عاشقانه بسر میبردیم که حرف روانشناسه یادم افتاد دیدم هوا عاشقانس خواستم واسه شوهرم دلبری کنم که مثلا از حساسیتاش کم بشه 😦😦😦 یهو نمیدونم منه خنگ اون کلمه رو از کجام در آوردم گفتم علی جان باور کن من فقط زن تو هستم ، و زن هیچکس دیگه ای نیستم یهو شوهرم صدو هشتاد درجه برگشت بینیش پر باد شد رگ گردنش زد بیرون با صدایی غضبناک گفت مگه قراره زن کس دیگه ای هم باشی ؟؟؟؟؟؟؟ آقا ی وضعی بود نیا و نبین ینی بعد شش سال الانم میپرسه تورو خدا منظورت از اون حرف چی بود ؟؟؟؟ بعد من اینجوری میشم😰😰😰