خواهرم اومد پیشم و دو شب بود و رفت.
شوهرمم جلو اون کمک میکرد ولی مدام بچم میومد طرفم چیز پرت میکرد.امروز رفتم تامپونم کشیدم و همه رفتن.شوهرمم توقع افطاری و شام و بچه داری داره.با زور شامش دادم اومدم تو اتاق دراز کشیدم ولی حالم خیلی بده.انگار زن بودن جرمه.