يبار عموم كه خيلي بداخلاقه به خانومش گفته بود شيرمحلي بخره خيليم سفارش كرده بود يادش نره اينم بيچاره يادش رفت شب موقع برگشتني زد تو سرش گفت واي چي كنم اين شيرپاكتي نميخوره گفتم حالا يه شبه عيب نداره گفت نه الان برم خونه دعواس منم گفتم يه نقشه اي دارم رفتيم دوتا شير پاكتي خريديم ريختيم تو پلاستيك درشم گره زدم گفتم ببر خونه بجوشون مثلا تل مالتش بره😂😂😂😂😂اونم برد و عموم نفهميد!
چندروز پيشم زنداييم اومده بود شكايت از داييم ميكرد كه بي اهميته و سقف اتاق خواب داره مياد پايين تمام نم داده اخر سر ميترسم بريزه سرم هرچيم ميگم نمياد درست كنه ، منم گفتم خيلي طبيعي بردار با چوب اروم دوسه تا بزن بهش كامل بريزه تا درستش كنه فقط خواهشا گند نزن بفهمه😂😂😂مَته كاري نكني
اينم انگولك كرده سقف ريخته جلو افتاده عقب نمونه كه ريخت رو تختيمو كثيف كرد داييمم ترسيده امروز بنّا خونشونه😅😅😅
چندوقت پيشم با دوست پسرم دعوام شده بود حرصي بودم اومدم برم بيرون با ماشين از عصبانيت با حرص ماشينو دراوردم خورد به سپر ماشين همسايه ماشين اون چيزي نشد ولي ماشين ما ١.٥خسارت خورد نذاشتم بابام بفهمه ، گفت ماشين چرا خورده تو زدي؟گفتم نه من بردم پاركينگ پاساژ پارك كردم فقط گفت همون دگ يكي لابد اومده ماشينشو در بياره از پارك زده🙈🙈🙈🙈حالا ناراحت نباش.
بفهمه من زدم هيچي نميگه ميگه فداسرت ولي حس خيطي بهم دست ميده😁😁
مامانم ميگه تو اينهمه مارمولكي سرهمرو شيره ميمالي فقط دوست پسرتو چوا نميتوني مُخشو بزني😂😂😂
