واسه منم کلی از این اتفاقا پیش اومده ولی به خودم نگرفتم فدای سرت
عزیزم من ترکشون کردم قسمم خوردم اگه حتی بمیرن هم نرم خیلی بهشون خوبی کردم خیلی اینجا نمیشه گف توببین هرهفته شهرغریبم میرفتم شهرشون میبردمشون پارک رستوران واینا بااینکه وضع مال من زیادم خوب نیس ولی اونا وضعشون خوبه.بعد هی تیکه مینداختن بهم بچمو میزدن منم چیزی نمیگفتم میومدن خونم باور کن بریز بپاش میکردن میرفتن پشت سرم هم یه عالمه غیبت میکردن که اینطوریه اونطوریه حتی مامانم که هیچوقت مامان نشد برام از بچگی.حالااینا بکنار بازم صبرکردم چیزی نگفتم بعد من با دوست خانوادگیمون رفتیم پارک دیدم خانوادمم اونجاست دامادها عروس ها کلا گفتم پاشم برم سلام کنم بعد گفتم بزار پسرمو بخوابونم برم تا این بخوابه اونا میخواستن برن اومدن با ماشین کنارم پیش دوستام بهم فحش دادن فحش بد منو خراب کردن پیش غریبه خیلی بد شدم ناراحت شدم داغونم کردن بهشون زنگیدم گفتن شوخی کردیم منم گفتم اینطوری شوخی نمیکنن الان دوساله قیدشونو زدم با هیکدومشون حرف نمیزنم حتی پدرمم پشت اونا وایستاد گفت تو ناخواستهای گمشو😢😢😢منم جز شوهرو بچم کسی رو ندارم خودمم تو شهر غریبم موندم اگه شوهرمم منو نخواد چیکار کنم کجا برم به کی پناه ببرم دلم خیلی گرفته میخوام بخوابم بیدارنشم
وای بخدا ناراحت شدم میدونی من اینطوری تجربه کردم تو زندگی جز شوهر کسی واسه ادم نمی مونه دور و وریا همشون دوسه روز به ادم محبت میکنن تا پاتو کج کنی میزنن تو سرت پس توهم مواظب همسر و بچه ات باش اونا خیلی بد رفتاری کردن باهات
ارسال نظر شما
جدیدترین تاپیک های 2 روز گذشته
تاپیک های به روز شده
51 ثانیه پیش
52 ثانیه پیش
1 دقیقه پیش
پربازدیدترین تاپیک های امروز
داغ ترین های تاپیک های 2 روز گذشته
داغ ترین های تاپیک های امروز
