ببینین مامان من خیلی خیلی یه دنده است خیلیییی اصن ویژگی ارثیشه بعد اگه بخاد من کاریو انجام بدم اینقددددددددددددددددددددددددددددددددددددددددددددددددددد
گیر میده و سمج بازی درمیاری تا منو راضی کنه حالم از این اخلاقش بهم میخوره هر کاری میکنم دست از سرم بر نمیداره نگین باهاش حرف بزنو واین چیزا حرف حالیششش نی خیلی باااش حرف زدم میگم واقا اخلاقش ارثیه
با همیک اخلاقشم گند زده به زندگیم من واقا جلوش کم میارم نمیدونم باید چ کنم میشه شما بگین ؟ خودم ک میگم برم خوابگا دانشجویی از اینجا خلاص شم
اول ارام باش و نفس عمیق 😐❤🦋
بگو اگر کاری میتونی انجام بدی انجام بده من حرف حالیم نیست بعد هم کار خودتو بکن😊
عزیزم من مادرشوهرم عین مامان شماست خیلی مهربونه ها دوسشم دارم ولی تا اونی که میخواد نشه بیچارت میکنه😅
من جلوش میگم جشم حتما انجام میدم خودم ولی بعدا هر کار دلم خواست میکنم نباید یه کاری کنی موضع بگیره
عزیزم منم این مشکل رو دارم آخه چیکار میشه کرد راه حلی بغیر از حرف زدن نیست یا باید قهر کنی یا یه بزرگتر رو واسطه کنی
وگرنه نمیشه طلاق بگیری نمیشه کتکش بزنی نمیشه باهاش قطع ارتباط کنی
هیچ کاری نمیشه کرد
بدبختانه پدرمادر بد داشتن خیلی عذاب سختیه
من خودم سینه سوخته ام هنوز که هنوز هم هیچ کاری نتونستم از دستشون بکنم جز پناه بردن به خدا و دوری
مثلا میگم فلان جا میای میگم نه بعد میره دوباره موقع حاضر شدن میگه چ میخای بپوشی میگم نمیام میگه باشه دوباره دو دیقه بعد میره واسم لباس میاره میگم گفتم نمیام ک میگه شلوغ نکن نمیام ینی چ ینی روانیم میکنه
اتفاقا خودش اینجوریه میگه باشه ولی اخر کار خودشو میکنه
آرهرراست میگه زیاد باهاش بحث نکن حرفاش هم جدی نگیر بخاطر آرامش خودت کنار بیا بگو اخلاقشه ولش کن بزار هی بچه هی گیر بده تو عکس العمل نشون نده آروم باش آنوقت منطقی فکر خواهی کرد
هرچی گفت بگو باشه اصلا بحث نکن کار خودتو بکن
تا میتونی دور بشو ازش
همین کارارو میکنم ولی بدبختانه باز نشده ک نجات پیدا کنم اصن نمیدونم چرا اینجوریه سر کوچیک ترینننن و بزرگ تریننن چیزا اصرار میکنه ببینه اصرار جواب نمیده سعی میکنه گولم بزنه بقیه رو واسطه میکنه واقا گند زده به قدرت تصمیم گیریم
