هماهنگ کنه یه سفر بچینه بعدم بگه میخوام برم سفر حتی شده یه روزه
خب برن بیرون انگار که یه جایی دعوتن ترجیحا یه جایی که مادرشوهرش نتونه بره
فردا علی الطلوع بگه میخوام برم کلی سبزی و باقالی و.... اینا بگیرم پاک کنیم
آدم برا اینکه کمک نکنه میره
شوخی کردم البته مادره دیگه نمیشه چیزی گفت
امشب ک هیچ
شب21 باهم برن احیا برگشتنی ببرن بذارندم خونه اشن این یه هفته ای خیلی زحمتت دادیم!😩😓
اينجور داستان ها رو فقط بايد به خدا واگذار كرد يه فرحي صورت بگيره
والا ادمو پشیمون می کنن
غذاهاي سوخته درست كنه
همش با بچه اش دعوا راه بندازه و اوقات تلخي
مام خواهرشوهرم قرار داریم وقتی میاد یه هفته میخوره میخوابه امسال اومد پسرمو دادم بهش نگه داشت یکم بعد دید نه باقبل فرق میکنه چن روز بعدش گفت میرم الان دیگه با خانواده میاد باخانواده میره😂خونه جاریمم رفته بود تهرانن ی ماه مونده بود وقتی برگشت شهرمون چن کیلو کم کرده بود گفتیم چی شده برادر شوهرم گفت مث کوزت ازش کار کشیدیم حتی پسرشم میداده این بشوره دیگه نرفته اولین و آخرینش شد 😁ولی همیشه ب من میگه زن داداش تو بهترینی اونا انگار نوکر مفتی بودم براشون کاری نموند که نکرده باشم منم گفتم ببین من چقدر دوست دارم دیگه 😅
حالا بیچاره دوستم مونده.
منم گفتم محل نده برار بره والا چه معنی داره کسی که خونش نزدیکه بیاد تلپ شه
