الان رابطه مون قط شده اس بابام
دلش شكست از
آخه بابام وقتي خيلي جوون بوده از پونزده سالگي تو اون شهر بوده هم كار كرده و هم مواظب بي بي و بابابزرگش بوده و هم خرج زن و بچهاي اون دايي ش كه فوت شده ميداده و مثل داداش بزرگتر مواظب شون بوده اون موقع هيچ كدوم انقد وضع شون خوب نبوده
هميشه بچه هاي داييش كه بزرگ شون كرده خيلي هواي بابام رو داشتن خيلي بابامو دوست داشتن چقدم احترام ميذاشتن الان هر كدوم وضع شون عالي شده
دو سال پيش بابام رفته خونه پسر داييش به بابام ميگه داداش
بابام خورد كرده بابام بهش گفته كنار اين مغازه يه لحظه من رو ببر قيمت بگيرم بعد به بابام گفت داداش پول دستت هست ؟ رو من حساب نكن
بابام ميگه دلم شكست بدحور بهش گفتم من كي ازت پول خواستم يا گرفتم ؟
به اندازه ي خودم بول دارم
فك كن بابام بزرگ شون كرده خرج تحصيل شون رو داده ايكارو بابام كرد بابام همون فرداش بليط كرفت اومد از همون موقع زنگ شون هم نميزنه