جهازمو تازه چیده بودم خواهر شوهرم اومده بود تازه بعدتموم شدن کاراهااااا ی وقت فک نکنین انقد شعورداشته بیاد کمک نه فقط اومده بود ببین چی دارم چی ندارم
کلی نیش و کنایه خودش و برادر شوهرم باورم کردن همش میگفت اینو چن گرفتی وااای چقد گرووووون بعدم اروم تو گوش سوهرم میگفت راست میگه؟؟؟
رفتم دسشویی اومدم دیدم داره توی کمدمو میبینه !!!!خیلی جدی و رک با ی نگاه بددد بهش گفتم ابجی دنباله چیزی میگردی تو کمد من؟؟؟؟
اونم فهمید دیگه تکرار نکرد
تازه پشت کمدمم رفته بود