شوهرش.مغازع دارع تو خونشون چندتا پوشک بود منم برداشتم.(میدونستم حساسن)از غصه برداشتم.و پولشو دادیم.بعد هییی میگه قدیما مگه پوشک بود حبف از پول که بدی ب عن بچه.
زنا زن نیستن من میرفتم حموم فقط 5ساعت کهنه میشستم والا.حیف.از پول که.میدید.پوشک.
من خیلی سرزبون دارم بخاطر احترام و اینکه مدت زیادی بود خونشون نرفتم هیچی نگفتم.بعدش.کلیییی ازشون خرید کردیم یه ادامس دست بچم نداد.😐😐😐😐 اینش بدرک
اما.اون یکی خاهرشوهرم دیگه اصلا ول.نمیکرد.شوهرای زن ذلیلشون هم تایید میکردن😐😐😐😬😬