بعد منم چون مدیر عنم که نذاشت من برم پروژه اونا نزدیکم بود تن صدامو اوردم پایین و جوابشو د ادم بعد گفت چرا یواش حرف میزنی منم گفتم دلیلشو اونم گفت عه اینجام خیلی شلوغه اگه موافق باشید عصری بعد کار یه گپ بزنیم و یه کافی بخوریم
حالا منم صبحش با یکی از خواستگارام قرار سینما گذاشته بودم و اون بدبختم بلیط گرفته بود اما منم منتظر این لحظه بودم بیش از 8 ماه! گفتم بذارید بهتون خبر میدم
بعد بهش گفتم راستش من با دوستام قرار گذاشتم برای امروز بنظرتون دیر نمیشه یوقت نظرشون عوض بشه برای اومدن من به اون پروژه؟ گفتم بنظرتون چکار کنم؟ اونم پروپرو گفت اگه از من میپرسید که میگم کنسلش کنید
گفتم خبر میدم
بعد گفتم کنسل کردم
ساعت 6 عصر زنگ زد داخلیم منم تو اتاق یکی از مدیرا بودم صدای تلفنمو میشنیدم نگران بودم قطع کنه بعدم بره نفهمیدم چطور از اون آقا عذرخواستم و خودمو رسوندم به تلفنم