2737
2734

دوستانی که شوهراشون در مجموع خوب هستند ولی خب بالاخره باز مسایلی پیش میاد که آدم ناراحت میشه... هرچند جزیی باشه...

یک اینکه خودتون چجوری رفتار میکنید با شوهرتون وقتی که از دستش ناراحت میشید؟

مثلا فرض کنید یجا بهتون توجه نکرده یا میدونه ناراحتید ولی براش مهم نیست و اهمیت نمیده...

دوم اینکه همسرتون چجوری برخورد می کنه؟

یه کمی سرد برخورد میکنم.اونم سریع متوجه میشه و سعی میکنه توضیح بده و از دلم دربیاره.منم دیگه لفتش نمیدم و زود آشتی میکنم.

عقیده میتواند عقیده من باشد،ولی حقیقت نمی تواند حقیقت من باشد.چون حقیقت متعلق به هیچ کس نیست و برای همین است همیشه بر سر عقیده میجنگند نه بر سر حقیقت

ببین منم به همین مشکل خورده بودم.😢خانمای اینجا بهم دکترساینا رو معرفی کردن و منم از یکی از دکتراش ویزیت آنلاین گرفتم از خونه. و خیلی راضی بودم و مسالمم حل شد😍 بیا اینم لینکش ایشالا که مشکل توهم حل بشه😘

2731

ما موقع ناراحتی شدید سکوت می کنیم. چون تو اون موقعیت حرفا کاملا احساسیه. تفکر و منطق تعطیله و ممکنه هر حرفی از دهنمون در بیاد و بعدا پشیمونی به با ر بیاره. 

ممکنه حتی دو روز هم صحبت نکنیم. هر وقت آرامش حاصل شد با پیامک حرف می‌زنیم و بعد تلفنی و بعد حضوری. زمانی حضوری صحبت می کنیم که عصبانیت و داغ اولیه فروکش کرده.  ذهنمون موضوع رو تحلیل کرده و حالا با آرامش می تونیم دربارش صحبت کنیم. 

چون من خودم شوهرم در مجموع خوب هست.... یعنی اونقدر خوبی داره که بخام از خیلی مسایل چشم پوشی کنم و واقعا همینطوری هم هستم...

ولی خب باز یه سری مسایل واقعااا ناراحتم میکنه و بهم میریزم...

بعد حتی حس میکنم در حد کم هم که ناراحت میشم باز شوهرم یجوری برخورد میکنه که یکی ندونه فکر میکنه من هر روز  و هرشب دارم گله و شکایت میکنم.. یجور انگار اصلا حوصله بحث و ناراحتی منو نداره و نمیخاد حرفامو بشنوه...

مگررررررررر اینکه بخاااام موقعی هم که ناراحتمممممم باز کلی قوربون صدقش برم و با حالت خیلییییی خوب که خودش دوست داره حرف بزنم که بخاد گوش بده...


ولی دیگه وقتی ناراحتی که دیگه من که نمیتونم بازم قوربون صدقه برم...


این موضوع روی مخمه واقعااا...

حس میکنم اصلا حق کوچکترین ناراحتی ندارم....  

از دیشبه ناراحتم دیگه قلبم درد گرفته از بس ریختم توی خودم همچی رو

معمولا باهاش سرسنگین میشم خودش متوجه میشه سعی میکنه با شوخی از دلم دربیاره اگه من ادامه بدم و ناراحت باشم دیگه اونم سرسنگین میشه اما درنهایت زود اشتی میکنیم و اونم خاسته منو انجام میده البته با تاخیر

من اوج ناراحتیم سکوت کردنم هست، تا سکوت میکنم شوهرم میگه از زنی که سکوت میکنه بترس که آرامش قبل طوفانه 😁 و حتما در حال انفجاره 😂 بعد خودش به زور از زیر زبونم میکشه بیرون منم یکم ناز میکنم و وقتی بلاخره شروع میکنم به نالیدن میگه آره همینه حالا قد قد کن شروع شد نامرد میزنه تو ذوقم ولی خودمم خنده ام میگیره و دیگه میریم تو فاز شوخی و ادامه ماجرا 😁

☘️⚖️تعادل قانون طلایی زندگی ⚖️☘️
2738

من اصلاطاقت ندارم همون موقع شروع ميكنم جيغ جيغ كردن اونم ياميادبوسم ميكنه ميگه چته دوباره ديونه شدي يااگه اوضاع خيلي خيط باشه فراررابرقرارترجيح ميده   

آياميدانستيدبانگاه كردن به دست زن هاميتوانيد ازاحساسات آنهامطلع شويد؟!به عنوان مثال:اگردمپايي دستشون بودعصبانين      

من بعد از اینکه از اون موقعیت خارج شدیم کمی سرسنگین میشم اگه خودش پرسید که هیچ اگه نپرسید خودم یجوری شروع می کنم و میگم اونم اگه موردی باشه توضیح میده اگرم نه که معذرت خواهی میکنه و منم کشش نمیدم زیاد و آشتی می کنم بعضی وقتام مثلا میگم حالا که فهمیدی اشتباه کردی برا اینکه آشتی کنم باهات باید مثلا منو فلان چیز مهمون کنی !

چون من خودم شوهرم در مجموع خوب هست.... یعنی اونقدر خوبی داره که بخام از خیلی مسایل چشم پوشی کنم و وا ...

شوهر منم همینجوریه ولی من نراعاتش را نمیکنم اونم عادت کرده مردها پرتوقع هستن کاریش نمیشه کرد حالا یعنی اینها خوباشونن

دعا کنید درتاریخ ۰۱/۰۱/۰۱ ۱۴ برای من معجزه اتفاق بیفته ......❤❤🙏🙏
چون من خودم شوهرم در مجموع خوب هست.... یعنی اونقدر خوبی داره که بخام از خیلی مسایل چشم پوشی کنم و وا ...

آخی، سخت میگیری، اون میبینه شما خیلی جدی میگیری بدتر میکنه همه مردا اینطوری ان، سعی کن حرفا رو با دلت نشنوی فقط با گوشات بشنوی و به دلت راه ندی و با بی خیالی طی کنی و سر سنگین باش فقط، خودش کم کم یاد میگیره از دلت در بیاره 

☘️⚖️تعادل قانون طلایی زندگی ⚖️☘️

من کرا ناراحت که میشم کسل میشم قشنگ معلومه باهاش حرف میزنم اما کسلم اونم هی میپیچه یه پر و پام میگه چی شده چی شده چی شده منم میگم خالی میشم😂 اگه خودشم بدونه حق با منه پیگیر میشه ها یک درصد فکر کنه حق داره اونم میزنه به برق

شوهر من که اصن انگر نه انگار همیشه هم میگه خوب کاری میکنم بازم میکنم .

دور و برمم میپلکه تا ببینه چمه ولی خودم پسش میزنم که بره. 

من ناراحتیام و تو دلم میریزم . هیجی نمیگم . هر چی هم میگه حرفی نداری . میگم نه

همین جوری عقده کرده سر دلم .

حتی وقتایی هم که داد میزنه هیچی نمیگم همین جور نگاش میکنم.. بعدشم میگم تموم شد ؟ میرم .

خودشم میدونه . یه جورایی سعی میکنه از دل در بیاره ولی چه فایده 

هیچ وقت هم معذرت خواهی نمیکنه

2706
ارسال نظر شما

کاربر گرامی جهت ارسال پست شما ملزم به رعایت قوانین و مقررات نی‌نی‌سایت می‌باشید

جدیدترین تاپیک های 2 روز گذشته

خواب

kian65 | 1 دقیقه پیش
2687