2703
2553
عنوان

پسرم, داستان عشق یکطرفه......

97723 بازدید | 1342 پست

اومدم اینجا قصه (غضه) عشق یکطرفمو براتون تعریف کنم.

خواهشا نیایید ونگید ک اینجا جای مردا نیست.

میدونم سایت واسه شما خانوما,ولی منو ب عنوان مهمان قبول کنید ,چون سایت مردونه ایی با این شکل وشمایل وجود نداره.

در ضمن بنظرم اگه آقایون اینجا عضو باشن خیلی چیزا درباره خانوما یاد میگیرن ومیتونن تو زندگیشون بکار ببرن.

تو تاپیک اول براتون تعریف میکنم .همش تایپ شدست .براتون میزارم.

. یکم با پسرای هم نسلم فرق میکنم. تا 22 سالگی ک جرقه های ی علاقه ی شدید قلبی در من شکل بگیره حتی نگاهمو از دخترا میدزدیدم. دوره ما , ما دهه هفتادیا. شایدم شصتی باشم نمیدونم. متولد هفتادم. خلاصه دوره ما هر پسری ک ب سن 16 ,17 سالگی میرسید حداقل یدونه دوس دختر داشت .ولی من اصلا تو این فازا نبودم. شاید خجالتی بودم. شاید اونموقع یکم بیشتر مذهبی بودم وبخاطر دلایل شرعی دنبالش نمیرفتم. البته همه اینا دست ب دست هم دادن ولی علت اصلیش شاید این بود ک تو اون سن وسال کسی تو گلوم گیر نکرده بود. خلاصه گذشت و گذشت و من همچنان دنبال این مسائل نبودم. رفتم دانشگاه و مشغول تحصیل شدم.


بچه ها باورتون نمیشه!  برای بچم از «داستان من» با اسم و عکس خودش کتاب سفارش دادم، امروز رسید خیلی جذذذابه، شما هم برید ببینید، خوندن همه کتابها با اسم بچه خودتون مجانیه، کودکتون قهرمان داستان میشه، اینجا میتونید مجانی بخونید و سفارش بدید.

2720

از خودم تعریف نمیکنم .ولی با اون تیپ و قیافه ی متوسطم بهر حال بودن کسایی ک بهم توجه کنن وبقول پسرا بهم نخ بدن,  ولی من اصلا اصلا فکرم سمت همچین مسائلی نمیرفت. حتی توی ی مقطعی موهامو بلند کرده بودمو دم اسبی میبستم . شما یادتون نمیاد. اون موقع ها مو بلند خیلی مد بود   .بخاطر همین خیلی گزینه داشتم تا باهاشون دوست بشم ولی بازم نه. نمیخواستم.

2714

بالاخره  از وسطای سال 92 درگیر علاقه و وابستگی با همبازی دوران بچگی شدم. از بچگی دوسش داشتم,دخترعموم بود و من بهش علاقه داشتم. هم بازیم بود,ی مقطعی ک بچه ها تو دوران بلوغ هستن از هم دور شدیم وکمتر همدیگه رو میدیم,  خدا لعنت کنه این فیسبوکو ک ازونجا دوباره بهش نزدیک شدم. اون توی ی شهر دیگه دانشگاه بود ومنم تو شهر خودمون. سال سوم دانشگاه بودم.ینی تقریبا 22 سالم بود. یکم باهم درارتباط بودیم فقط وفقط درحد روابط دخترعمو و پسرعمو بودن. باهم درددل میکردیم. کم کم این علاقه در من شکل گرفت وروز ب روز قلبم با دیدن عکسش و پیاماش تندتر میزد.

2706
ارسال نظر شما

کاربر گرامی جهت ارسال پست شما ملزم به رعایت قوانین و مقررات نی‌نی‌سایت می‌باشید

2719
2712
2687
2717