2733
2734
عنوان

خانواده ها با جنبه شدن!!!

1890 بازدید | 85 پست
7-8 سال پیش که من در شرف ازدواج بودم وقتی خواستگار میومد من تا یه مدتی جلو پدرم آفتابی نمیشدم ! چه برسه با مسائل دوست پسری و این حرفا ...
حالا نمیدونم به خاطر اینه که دیگه دختر مجرد نداریم یا اینکه کلا جو تغییر کرده ، برادرم خیلی راخت در مورده دوست دخترش حرف میزنه !
مثلاامروز بابام ازش میپرسه دوستت امتحان ارشد و چه طور داده ... اونم خیلی ریلکس توضیح میده!
دلم واسه خودم و شوشو میسوزه ! همش ترس همش استرس !
والاع به قرعان
سکوت من هیچگاه نشانه رضایتم نبود... من اگر راضی باشم با شادی میخندم،سکوت نمیکنم!

بچه ها باورتون نمیشه!  برای بچم از «داستان من» با اسم و عکس خودش کتاب سفارش دادم، امروز رسید خیلی جذذذابه، شما هم برید ببینید، خوندن همه کتابها با اسم بچه خودتون مجانیه، کودکتون قهرمان داستان میشه، اینجا میتونید مجانی بخونید و سفارش بدید بچه ها باورتون نمیشه!  برای بچم از «داستان من» با اسم و عکس خودش کتاب سفارش دادم، امروز رسید خیلی جذذذابه، شما هم برید ببینید، خوندن همه کتابها با اسم بچه خودتون مجانیه، کودکتون قهرمان داستان میشه، اینجا میتونید مجانی بخونید و سفارش بدید

منم 7 سال پیش ازدواج کرم و 4 سالم با شوهرم دوست بودم البته خیلی به صورت پاستوریزه ها .....

مامانم و خواهرامم میدونستند جریان با عباس آقا برو با عباس آقا بیا شده بود .....شنیده که جوکشو ؟

به شوهرم ( دوست پسرم بیشتر از من اعتماد داشتند

اینم فک و فامیله من دارم ....


به غرعان .......
نگاهت با نگاهم کرد برخورد .....خدا مرگت بده حالم بهم خورد [smiley]s/sm80.gif[/smiley]
[smiley]s/sm_60.gif[/smiley]
هههههه باز خوبه اینی که شما میگی راجب خانواده ی خودته این اتفاقات اگه تو خانواده ی شوشو بیفته خیلی سوختن داره من میترسم وقتی خواهر شوشوم نامزد شد خانوادش یوهویییی ارو پایی از اب در بیان اما واسه ما هنوز تو عصر هجل بودن از غارشونم در نیومده بودن

Lilypie Maternity tickers
اردی بهشت جان تو خونواده شوشو هم شده ، حالا اونا دختر دارن ! خواهر شوهرم میاد به مامانش میگه ! با دوست پسرش کجا رفته ! به قرعان
سکوت من هیچگاه نشانه رضایتم نبود... من اگر راضی باشم با شادی میخندم،سکوت نمیکنم!
راست میگی من یادمه 6 7 سال پیش برای عروسی خواهر وقتی ارایشگاه پیوندمو برام ورداشت از خجالت جلوی بابام هی سرمو مینداختم پایین الان خواهرم میره ارو ورمیداره تازه بابام بهش میگه نه بهت نمیاد بزار ایندفعه پهن بردار
هرگز کوچیک شدن رو بهانه ی نبخشیدن قرار نده چون اگه قراربود کسی با بخشیدن کوچیک بشه، خدا اینقدر بزرگ نبود..........
منم این تصوراتو برای عروس بعدی دارم...........


برای ما مادر شوهرم میومد تو اتاق پیش ما میخوابید که ما دست از پا خطا نکنیم .... البته من 2 بار اونجا خوابیدم

هر 2 بارشم از تهران رسیده بودم شوهرم اومده بود دنبالم نصف شب بود نمیبردم خونه
نگاهت با نگاهم کرد برخورد .....خدا مرگت بده حالم بهم خورد [smiley]s/sm80.gif[/smiley]
[smiley]s/sm_60.gif[/smiley]
2706
ارسال نظر شما

کاربر گرامی جهت ارسال پست شما ملزم به رعایت قوانین و مقررات نی‌نی‌سایت می‌باشید

2741
2687