اومد دم خونمون دنبال مامانش. برق رفته بود در زد من در رو باز کردم عاشق و شیفته متانتم شد😂😂😂😂
تو مهمونی وقتی ۱۴سالم بود نمیدوستم پسرعمه م هسش😐کلا اون موقع ها روابط خانوادگیا بهم ریخته بود😅
تو لاین سه سال پیش ماه رمضونم بود اتفاقا خرداد ماه بعد دوسال عقد کردیم بعد شیش ماهم عروسی
ولی هیچکس نمیدونه چطوری اشنا شدیم
ما تو یاهومسنجر
نگاهم دربه درش کرد 😁
حالا تو دلم قند اب میکردنا ولی ظاهر نگو مغرور🤪🤪
شهر خیلی دور بودیم از هم واسه کاری اومده بود اینجا ولی بعد خودش دربه درم کرد منو برد اونجا 🤭
اگه دانشگاهو معرف نباشه بخت همه بسته میمونه😂😂
ما با هم سنتی آشنا شدیم ولی وقتی که باهاش حرف زدم عاشقش شدم و گفتم این همونه که میخواستم 😀😀
ما فامیل بودیم حسی بهش نداشتم ولی یه روز که اومده بودن خونه امون مهمونی من ۱۳ اون۱۸سالش بود رفته بودم دم در اونم نگو اومده دنبالم اومد بی هوا دستمو گرفت تو چشمام خیره شد عشقمون ازاون موقع شروع شد!دیگه توهمه ی مراسما دنباله من بود توهمه ی فیلم عروسیایی که بودیم تویه تیکه اش حتما هست که اون یاکنارمه یا پشته سرم راه افتاده😂😂😂😂یادش بخیرررر😢
ارسال نظر شما
جدیدترین تاپیک های 2 روز گذشته
تاپیک های به روز شده
پربازدیدترین تاپیک های امروز
داغ ترین های تاپیک های 2 روز گذشته
داغ ترین های تاپیک های امروز
