من تو عقدم شوهرم گفت اخر هفته ک میشه امروز میخام بریم مسافرت با خانوادش😒منم ب خاطر مشکلایی ک اخیر باهم داشتیم مسبب همش دخالت پدرشه گفتم اصلا دوس ندارم بیام گف باش خودمم نمیرم
حالا امروز زنگیده اصرار بیا بریم تو وظیفته اختیارتو دارم منم گفتم بیخود اختیار من دست خودمه دوس ندارم بیام(ما قبلن سراینکه ی قولی داده بود قبل ازدواج حالا زده زیرش اونم بخاطر بابای افریته ش همش قهربودیم چندروز بود اشتی بودیم)حالام میگه اگ نیای قهر و طلاق منم گفتم برو بدرک
قبلش همس میگف من بدون تو نمیرم و دوس دارم بیای و منم دیدم داره خر میکنه بیشتر حرصم میگرف میگفتم نععع قبلنم بهم ثابت شده بود ک حرفاش چرته....